آذر ۱۱، ۱۳۸۱

نقد فیلمنامه: خانه ای روی آب

نگاهی به پردازش شخصیت رضا سپیدبخت در خانه‌ای روی آب

تردیدی نیست كه رضا سپیدبخت شخصیت اصلی خانه‌ای روی آب است. سپیدبخت آدم بسیار بدی است. مجموعه‌ای است شرور: زنباره است، بیمارانش را می‌چاپد (هشتصد هزار تومان برای یك عمل جراحی)، بی‌وفاست (معشوقه‌هایش را رها می‌كند)، از تعهد متنفر است، با وجود اینكه خانه بزرگ قصرمانندی دارد پدرش را در خانه سالمندان گذاشته است، برای پسرش پدری نكرده است (سال‌ها به دیدن پسرش در خارج از كشور نرفته است). امّا چگونه است كه با این همه شخصیت سمپاتیكی است؟ چرا بیننده با او احساس همدلی می‌كند؟

این پرسش در واقع پرسشی است درباره شخصیت‌پردازی ضد‌قهرمان. بهمن فرمان‌آرا، برای اینكه رضا با مجموعه این خصال همچنان سمپاتیك باقی بماند، دانسته یا نادانسته، شگردهای گوناگونی به كار برده است. آنها به برمی‌شمارم:
• رضا خوش‌صحبت و صریح است. خوش آمدن یا نیامدن ما از آدم‌ها تنها به اعمال كلان آنها برنمی‌گردد، بلكه خصلت‌های كوچك نیز در كشش ما به سوی آدم‌ها نقش بسیار مهم (و گاهی حتی مهم‌تر از رفتارهای كلان آنها) دارند. برخی از آدم‌ها با وجود اینكه مجموعه‌ای از خصال نیكو هستند، ملال‌آورند و برخی دیگر برعكس، با وجود خصلت‌های منفی برجسته، به خاطر برخی خصوصیات ریز‌، دوست‌داشتنی‌اند. رضا از این دسته دوّم است. او حاضرجواب و خوش‌صحبت است. به دو نمونه اشاره می‌كنم: وقتی مأمور حراست فرودگاه به او می‌گوید كه پسرش مواد مخدر به همراه داشته است، جواب او این است كه كدام خری از اروپا هرویین به ایران می‌آرود، “زیره به كرمان آورده؟” یا وقتی مادر و دختری از بیماران بعد از ورود به مطب او به جرّ و بحث با هم می‌پردازند، دكتر می‌پرسد: “شما با من هم كاری داشتید؟”
• دكتر سپیدبخت آدمی منطقی است. به برخورد او به خانم محمدی توجه كنید. تردیدی نیست كه حق با اوست: هیچ بیننده‌ای حق را به مردی نمی‌دهد كه با وجود اینكه امكان دارد زنش سر زا برود، از حامله شدن همسرش خدا را شكر می‌كند. كار رضا در بیرون كردن خانم محمدی و شوهرش كه به مرگ خانم محمدی می‌انجامد اشتباه است، امّا باید توجه كنیم كه این اشتباه در یك حالت خشم موجه صورت می‌گیرد. حتی در یك كنش كوچك مانند بیرون كردن این زن و شوهر از مطب نیز، وجوه مثبت و منفی شخصیت دكتر سپیدبخت چنین در هم تنیده‌ شده‌اند. برخورد او به دختری كه برای عمل جراحی ترمیم به او مراجعه كرده است نیز به همین اندازه منطقی است. او در پاسخ اعتراض دخترك به گرانی دستمزد جراحی می‌گوید: “بكشید روی مهریه، بالاخره داماد باید تاوان خریتش را بدهد.” در هر دو مورد دكتر در واقع به رفتارهای سنتی رایج در اجتماع می‌تازد و در این انتقاد از همدلی تماشاگر تحصیل‌كرده طبقه متوسط برخوردار است.
• رضا نگاه فلسفی بدبینانه‌ و یأس‌آلودی به زندگی دارد كه چندان هم نامعقول نمی‌نماید. او معتقد است آدم‌ها ذاتاً بدند و این ربطی به فقر و غنای آنها ندارد. وقتی می‌خواهد به محله‌ای فقیرنشین برود، در پاسخ هشدار منشی‌اش می‌گوید، محله پایین‌ شهر و بالای شهر تنها در ظاهر با هم فرق دارند، در باطن همه مثل هم‌اند. او اعتقادی به اصلاح اوضاع ندارد و از همین جا به نوعی تسلیم و بی‌تفاوتی رسیده است.
• این گونه تن دادن به واقعیت، به خصلت مثبت دیگری در او میدان داده كه همانا انصاف است، دست كم در مقیاس كارهای روزمره. او بدی‌های خود را می‌پذیرد. ملایم‌الطبع است و سر هر چیزی دعوا راه نمی‌اندازد. برای نمونه توجه كنید به برخورد او با شلوغ‌كاری زن بدكاره در خانه‌اش كه او برای ختم غائله همه خواسته‌های زن را می‌پذیرد. برای برخی از گناهانش به ساده‌گی می‌گوید “نشد دیگر” (در مورد نرفتن به خارج برای دیدن فرزندش) و برای برخی دیگر از خود دفاع می‌كند، برای نمونه به ژاله می‌گوید برای نجات جان خود او ناچار شده عمل جراحی‌ای بكند كه به بهای نازا شدنش تمام شده است.
• خصال بد رضا نتیجه محیطی هستند كه او در آن بزرگ شده است. پدر خودش زنباره بوده و مادرش را رنج می‌داده است. برادرهایش از خود رضا هم بدترند، چون به خارج از كشور رفته‌اند و هیچ احساس مسئولیت و عاطفه‌ای در قبال پدرشان نشان نمی‌دهند. رضا در مقایسه با پدر و برادرهایش حتی آدم بهتری است. خصلت‌های منفی رضا با رجوع به گذشته او و مقایسه با خصلت‌های مشابه آدم‌های پیرامون، توجیه می‌شوند.
• با وجود همه بدی‌های رضا، هسته سالمی در او هست؛ نوعی معصومیت و حالت كودكانه. توجه كنید او چقدر گریه می‌كند. حرف زدنش با پدرش نیز مانند بچه‌هایی است كه می‌كوشند خود را تبرئه كنند. او حتی وجدان دارد؛ از برخوردش با خانم محمدی پشیمان می‌شود و برای پیدا كردنش به محله‌شان می‌رود.
• بیننده معمولاً با شخصیتی كه در خطر است احساس همدلی می‌كند. و اینجا رضاست كه تحت تعقیب و احتمالاً جانش در خطر است. این موضوع، با توجه به همراهی بیننده با او (در طول قصه اطلاعات مخاطب به اطلاعات رضا محدود است و تنها در یك مورد ــ رابطه ژاله با كسانی كه در تعقیب او هستند ــ اطلاعاتی بیش از رضا داریم)، همدلی او را برمی‌انگیزد.

مجموعه این عوامل، به شیوه‌ای سنجیده، به شخصیتی كه اگر بر اساس رفتارهای كلانش داوری شود كمابیش دیوی است، حالتی موجه ومظلوم می‌بخشند. برای این كار از خصلت‌های دلنشین (حاضرجوابی، انصاف، طبع ملایم)، توجیه رفتار و اعمال بد با رجوع به گذشته، تكیه بر دیدگاه‌های منطقی‌ قهرمان، همراه كردن بیننده با او و قرار دادن او در موقعیت خطرناك، بهره‌برداری شده است. رضا از نمونه‌های نادر شخصیت‌های سینمای ماست كه در او خیر و شر در هم تنیده شده‌اند؛ او در عین شرارت، جذاب است. به همین سبب هم دقت نظر در شخصیت‌پردازی او می‌تواند بخصوص برای فیلمنامه‌نویس تازه‌كار بسیار آموزنده باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر