فیلم تنها زمانی هنر میشود که مواد آن به اندازه قلم و کاغذ ارزان شده باشد.
ژان کوکتو
امروز ظاهراً بیش از هر زمان دیگری به موقعیتی که ژان کوکتو میگوید نزدیک شدهایم. دوربین فیلمبرداری و امکانات تدوین روی کامپیوتر خانگی هنوز به ارزانی قلم و کاغذ نیست، امّا با توجه به اینکه یک کامپیوتر و یک دوربین ویدئویی جزء لوازم بیشتر خانههای طبقات متوسط هستند، میتوان گفت این امکانات در دسترس تقریباً هر کسی هست. البته کوکتو نگفته است لزوماً هر کس این امکانات را به کار ببرد محصول کارش هنر خواهد بود (همان طور که داشتن قلم و کاغذ از کسی هنرمند نمیسازد)، بلکه مقصود این بوده است که تنها در این شرایط امکان بیان فردی شبیه آنچه نویسنده و شاعر از آن بهرهمندند برای همه فراهم خواهد شد و برای خلق اثر سینمایی نیازی به سرمایهگذار و تیم تولید نخواهد بود. به عبارت دیگر همان طور میتوان فیلم ساخت که شاعر شعر میسراید یا نویسنده داستان مینویسد. و این، به زعم کوکتو، به زعم نگرش کاملاً فردگرایانه و رمانتیک به هنر، نگاهی که هنر را محصول بیان شخصی میداند و لاغیر، کمال مطلوب است. براستی نیز امروز میتوان یک نفره فیلم ساخت. و این گونه فیلمها زیادی ساخته شدهاند که بدون این امکانات تکنولوژیک نمیتوانستند ساخته شوند. فیلمهایی یک نفرهای که به این ترتیب ساخته میشوند میتوانند در دو سوی یک طیف گسترده جای بگیرند. در یک سو فیلمهای کاملاً تجربی که با وسواس روی کامپیوتر تدوین میشوند و آزادی فردی هنرمند بیشتر در خدمت این قرار میگیرد که به فرم کاملاٌ دلخواه خود برسد بدون اینکه نیازی به سروکله زدن با تدوینگر و تصویربردار و دیگر عوامل تولید داشته باشد. در سوی دیگر طیف فیلمهایی قرار دارند که اتفاقاً از نظر سبک تهی از وسواساند و ظاهری شلخته و صیقل نیافته دارند. اینها گاهی گزارشهایی هستند از موقعیتهای اجتماعی حاد، گاهی سرک کشیدن به گوشههای بسیار خصوصی زندگی آدمها که در هر دو مورد بدون وجود دوربینهای کوچک ویدئویی و امکان تصویربرداری و صدابرداری فردی ممکن نمیشد.
امّا در فیلمسازی تکنفره و فردی، در مقایسه با فیلمسازی به عنوان کاری گروهی، چه چیزهایی را از دست میدهیم؟ آشکار است که در نگاه ستایشگرانه نسبت به فیلمسازی تکنفره یک جور هیجانزدگی نسبت به رهایی فرد از جمع وجود دارد و این گونه رهایی شرط هنر متعالی انگاشته میشود. در این نگاه عوامل تولید در یک تیم متعارف فیلمسازی عناصری مزاحم تلقی میشوند که فیلمساز را از هدف خود که همانا بیان فردی است دور میکنند. البته به این شیوه و با این نگاه میتوان فیلمهای عالی ساخت. تا اینجا اشکالی وجود ندارد. اشکال از آنجا شروع میشود که قائل به هنری از نوع دیگر، هنری که محصول کار جمعی و تیمی است، نباشیم و تنها هنری را که تماماً به طور شخصی تولید میشود هنر بدانیم. در نظریهپردازیها و هیجانزدگی ناشی از یافتن امکانات جدید بیان فردی در قالب دوربینهای ویدئویی امروزی، گاه شاهد چنین افراطهایی هستیم. گاه فراموش میکنیم که بدون کار گروهی و تیمی بسیاری از شاهکارهای تاریخ سینما نمیتوانستند هستی بیابند. سراسر تولید هالیوود و همه شاهکارهای ارسون ولز و هیچکاک و کوروساوا و فلینی و دهها فیلمساز هنرمند امروزی که در قالب سیستمهای بزرگ فیلمسازی کار کردهاند، امروز وجود نمیداشت اگر تنها قائل به فیلمسازی شخصی بودیم به این مفهوم که فیلمساز همه کارهای فیلمش را خودش بکند. علاوه بر این، خود کار جمعی همان قدر میتواند لذتبخش باشد که کار فردی ناب. کارگردانی که کار گروهی برایش اصل و لذتبخش باشد، عوامل تولید را نه عوامل مزاحم، بلکه انسانهای خلاقی تلقی میکند که هریک میتوانند به اندازه خود در کمالِ محصول نهایی نقش داشته باشند و هریک هنر و اندیشه خود را به فیلم وام میدهند. طبیعی است آنها به یک معنا کارگردان را از اندیشههای فردی خود دور میکنند، امّا این دور شدن ممکن است عاملی مثبت تلقی شود، اگر اصالت را با ذهنیت فردی ندانیم. در کار فیلمسازی گروهی اندیشه فردی کارگردان در حین تولید در تعامل با اندیشهها و سلیقههای آدمهای خلاق دیگر صیقل میخورد و محصول کار به کمال نزدیکتر میشود. باری، همه چیز بستگی به این دارد که روحیه هنرمند فیلمساز چه باشد.
در یک کلام، آن که فیلم خود را به تنهایی میسازد چیزهایی به دست میآورد و چیزهایی از کف میدهد. امکان بیان شخصی و حضور در فضاهای تازه (تازه به این مفهوم که تا کنون روی فیلم ثبت نشدهاند) را به دست میآورد و امکان استفاده از خلاقیت هنرمندان دیگر و لذت کار گروهی را از دست میدهد. امّا تردیدی نیست که هم به شیوه فیلمسازی تکنفره و هم به روال فیلمسازی گروهی متعارف میتوان فیلم خوب ساخت. مهم این است که فیلمساز روشی را پیدا کند که به روحیه و تواناییهایش نزدیکتر باشد و مهمتر آن که اصولاً استعداد فیلمسازی داشته باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر