مهر ۲۶، ۱۳۸۹

چند ملاحظه درباره بحث فیلم عامه‌پسند


بالاخره مردم می‌فهمند یا نمی‌فهمند؟

یکی از تناقضات مخالفان سینمای مبتذل و کوبندگان فیلمفارسی این است که در موضوع مردم تکلیف‌شان با خودشان روشن نیست.
آیا وقتی با تحقیر درباره فیلم‌های سوپرمارکتی حرف می‌زنند، وقتی می‌گویند کار سینما به سوپرمارکت‌ها واگذار شده است، هدف این تحقیر آیا کسی جز مردم هستند؟ مردمی که برای پر کردن اوقات فراغت‌شان سی دی این فیلم‌ها را از بقالی سر کوچه‌شان می‌خرند و تماشا می‌کنند؟
در بحثی که این روزها در مطبوعات و مجلات سینمایی و برنامه‌های تلویزیونی درباره خطر ابتذال در سینما جریان دارد، همه برای نشاندن حرف خود به کرسی و دفاع از سیاست و سینمای دلخواه خود از زبان مردم حرف می‌زنند. آنچه را خود می‌خواهند خواست مردم معرفی می‌کنند و چنین به نظر می‌رسد که واقعاً باور دارند که چنین است. آنها که “کمدی‌های مبتذل” را می‌کوبند، می‌گویند چنین فیلم‌هایی توهین به شعور مردم هستند و هواداران و تولیدکنندگان محصولات مبتذل می‌گویند که مردم با استقبال‌شان بر کار آنها صحه می‌گذارند. اولی‌ها می‌گویند نگران مردم‌ند و آخری‌ها می‌گویند دارند به مردم خدمت می‌کنند.

مبارزه با ابتذال یا سانسور
برای حفظ منافع مردم و برای محافظت آنها از فساد ناشی از این فیلم‌ها، به دولت اعتراض می‌کنند که چرا جلوی‌شان را نمی‌گیرد. به عبارت دیگر به دولت پیشنهاد سانسور می‌دهند. با همین استدلال بود که دکتر کاووسی هم در زمان خود به ریاست اداره سانسور وقت منصوب شد و سال‌ها بعد هنوز از کاری که در این سمت کرده است دفاع می‌کند و آن را جزئی از مبارزه خود با ابتذال می‌داند. مبارزه‌ای که بخش دیگرش کوبیدن فیلمفارسی در نقدها و نوشته‌های سینمایی‌اش بود.
به نظر من می‌رسید که فیلم مبتذل هر چه هست و اگر باید با آن مبارزه کرد، راهش ارتقای سطح فرهنگی و پرورش سلیقه زیبایی‌شناختی عامه مردم باشد بیشتر از راه نوشتن درباره فیلم‌های خوب (و نه فحش دادن به فیلم‌های بد). استفاده از اهرم‌های دولتی و تشکیلاتی در این امر در عمق خود به این معناست که چون مردم خودشان نمی‌فهمند و نیک و بد خود را تشکیل نمی‌دهند، ما برای‌شان این کار را می‌کنیم.

سینمای عامه‌پسند خوب و سینمای عامه پسند بد
می‌گویند پسر آدم، دختر حوا سینمای عامه‌پسند خوب است. به نظر می‌رسد منتقدان ابتذال تفکیلی قائل می‌شوند بین سینمای عامه پسند و سینمای عامه‌پسند بد و منظورشان از ابتذال این دوّمی است. ظاهراً آنها به چیزی به نام سینمای بدنه اعتقاد دارند که تلفیقی یا ترکیبی از دو وجه ابتذال و فرهیختگی، لو آرت و های آرت، باشد. در عمق هر منتقد و تماشاچی فرهیخته‌ای، بیننده‌ای پنهان شده که سینمای “مبتذل” را دوست دارد. به زبان دیگر، سینمای مبتذل چیزی دارد که هم عوام و هم خواص را به خودش جلب می‌کند، منتها خواص می‌خواهند این چیز را شسته‌روفته‌تر و ترتمیزتر و آمیخته به بازی‌های هنری داشته باشند. گدار می‌خواست انرژی فیلم‌های بی مووی را وارد سینمایش کند و تارانتینو و رودریگز داستان‌های مبتذل (پالپ فیکشن) خود را می‌سازند که گاه هجو ابتذال است و گاه عین ابتذال. مهرجویی در سنتوری و مهمان مامان در مرز فیلمفارسی و سینمای روشنفکرانه حرکت می‌کند. چه کسی تردید دارد که بخشی مهمی از جذابیت و انرژی مهمان مامان ناشی از لودگی و راحتی و خوشباشی فیلفارسی‌گونه آن است؟

کارکرد اجتماعی و بی‌فایدگی هنر
کارکرد اجتماعی صنعت سینما پر کردن بخشی از اوقات فراغت مردم است. و در مرحله بعد ارضای غریزه زیبایی‌شناختی. برخی از فیلم‌هایی که توسط سازندگانش صرفاً با انگیزه پاسخ به کارکرد سرگرم‌کننده فیلم ساخته می‌شوند، می‌توانند ارزش‌های زیبایی‌شناختی هم داشته باشند و طالبان این نوع کامجویی را هم راضی کنند. البته معلوم نیست آن فیلم‌های عامه‌پسندی که ارزش‌های زیبایی‌شناختی بالاتری داشته باشند، بیشتر مورد توجه عموم قرار بگیرند (فروش بالاتری داشته باشند). اگر نقد فیلم را شاخه‌ای از نقد هنری تلقی کنیم، منتقد در فیلم عامه‌پسند دنبال ارزش‌هایی می‌گردد که منظور اصلی سازندگان آن نیست. همان طور که ظروف قدیمی که کارکردشان نگاهداری آب و غذا بوده می‌توان دنبال فرم‌های زیبا گشت یا در آثار مورخان قدیمی که هدف‌شان ثبت تاریخ بوده می‌توان زیبایی ادبی مشاهده کرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر