‏نمایش پست‌ها با برچسب نظریه. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب نظریه. نمایش همه پست‌ها

آبان ۲۱، ۱۳۹۰

از مخالفت با انشاء نویسی و اجتماعی‌گرایی عامیانه تا ضرورت پرهیز از زیبایی‌شناسی‌گرایی محض (استتیسیزم)

اندیشه‌هایی درباره نظریه نقد فیلم (شاید راهنمایی هایی برای نگارش نقد فیلم)

سینما ماهیت یا ذات از پیش تعریف شده‌ای ندارد که فیلم‌ها بر اساس آن ساخته می‌شوند. آنچه ماهیت سینمای نامیده می‌شود، نقاط مشترک همه فیلم‌هایی است که ساخته شده‌اند و منتقدان فیلم که بیش از همه با فیلم‌های کلنجای می‌روند، از گروه‌هایی هستند که می‌توانند در یافتن این نقاط مشترک و استنباط ذات سینما از آن‌ها، نقش فعالی داشته باشند. آن‌ها نه تنها زیاد فیلم می‌بینند، بلکه درباره فیلم‌ها به شکل منطقی می‌اندیشند و اندیشه‌های‌شان را بر کاغذ می‌آورند و منتشر می‌کنند، ناچارند از حرف‌های‌شان دفاع کنند و خواه نا خواه روش‌ها و دیدگاه‌هایی برای خود در ذهن‌شان می‌سازند. آنچه می‌خوانید تجربه‌های منتقد فیلمی است که به تعمیم‌های نظری هم علاقه دارد و به اندیشیدن مدام به کاری که می‌کند و بازنگری و مرزبندی با آنچه می‌اندیشیده و شاید امروز دیگر چنان نمی‌اندیشد. پرسش تئوری فیلم این است که سینما چیست، و اگر قائل به وجود تئوری نقد فیلم باشیم (که حتماً نقاط مشترک زیادی با نقد هنری به طور عام خواهد داشت)، پرسش اصلی آن این است که نقد سینما چیست و کارِ منتقد کدام است. این نوشته شرحی است در این باره که این پرسش در مقاطع گوناگون نوشتن درباره سینما چگونه برای من مطرح شد و چه پاسخ‌هایی گرفت؟

ارجاع به متن فیلم، پرهیز از انشا نویسی
زمانی که من به طور جدی شروع به نوشتن نقد فیلم کردم، یعنی اوائل سال‌های 1370، چندسالی بود که ماهنامه فیلم در می‌آمد و دوره جدید مجله گزارش فیلم تازه کار خود را شروع کرده بود. با اکبر محمدآبادی که مسئول صفحات نقد فیلم مجله بود ملاک‌هایی ساده‌ای برای نوشتن نقد وضع کرده بودیم. قرار بود یادداشت‌های بسیار کوتاهی درباره فیلم‌ها نوشته شود، از درازگویی پرهیز شود، ملاک ارزش‌های تصویری فیلم‌ها باشد، و به فیلم‌های ارجاع داده شود و نقد مستدل باشد. این بایدها که شاید امروز ابتدایی به نظر برسد، برای من از یک نگرانی و یک جور مرزبندی با آنچه به طور کلی تا آن زمان بیشتر به عنوان نقد فیلم نوشته می‌شد، ناشی می‌شد. اینکه نقد فیلم موضع‌گیری سیاسی یا اجتماعی نیست، یا اگر هست، باید بر داده‌هایی از خود فیلم مبتنی باشد. اینکه ممکن است با دیدگاه اجتماعی یک فیلم مخالف باشیم، امّا این امر به معنی آن نیست که آن فیلم، فیلم خوبی نیست.

خرداد ۰۱، ۱۳۹۰

چرا کتابی درباره مصاحبه در فیلم مستند


کتاب مصاحبه در فیلم مستند توسط نشر سافی منتشر شد. امّا چرا کتابی درباره مصاحبه در فیلم مستند. به این پرسش در مقدمه ای که بر کتاب نوشته ام پاسخ داده ام.
نوشتن این کتاب از این فکر شروع شد که نقد فیلم مستند با نقد و تولید فیلم داستانی تفاوت‌های بسیار اساسی دارد، همان طور که فرایند تولید فیلم مستند با فرایند تولید فیلم داستانی بسیار متفاوت است. اگر بخواهیم موضوع را کمّی کنیم، شاید بتوان گفت که به طور تقریبی کار کارگردان فیلم مستند سی درصد به کارگردان فیلم داستانی شباهت دارد و هفتاد در صد متفاوت است. در کارگردانی مستند نه داستان از پیش آماده هست و نه میزانسن و دکوپاژ، در حالی که کار کارگردان فیلم داستانی به طور اخص همین است، یعنی خرد کردن فیلمنامه به نماهای معین و طراحی حرکات بازیگران و دوربین. در عوض عناصری مانند مصاحبه، گفتار متن، استفاده از مواد آرشیوی صوتی و تصویری به یک فیلم مستند زندگی می‌بخشند. تبحر مستندساز در استفاده از این عناصر و توفیق و شکست او در این کار آن چیزی است که به داوری ما درباره یک کار مستند شکل می‌دهد. امّا شما کمتر منبعی و نوشته‌ای می‌یابید که به شرح این عناصر پرداخته باشد و به همین سبب نقدهایی هم که درباره فیلم مستند نوشته می‌شوند میل می‌کنند به سمت نقد فیلم داستانی یعنی توجه به میزانسن و زاویه دوربین و ... که در مستند اهمیت‌شان بسیار کمتر است تا در سینمای داستانی. به گمان من کار مستندساز به یک گزارشگری برای مطبوعات نزدیک‌تر است تا قصه‌گویی تصویری که کار کارگردان فیلم داستانی است. در واقع در بسیاری از فیلم‌های مستند، مستندساز یک خبرنگار تلویزیونی است. ما برای داوری درباره نیک و بد فیلم‌های مستند نیاز داریم عناصر تشکیل‌دهنده آن ـ از جمله مصاحبه ـ را بهتر بشناسیم. نمونه‌های موفق مصاحبه را بررسی کنیم و به لحاظ نظری موقعیت مصاحبه را زیر ذره‌بین بگذاریم. این کنکاش در نهایت هم به مستندسازان کمک خواهد کرد و هم به منتقدان فیلم مستند.
انگیزه دوم من برای نگارش این رساله حساسیت و نگاه منفی‌ای است که نسبت به مصاحبه در گفتمان سینمای مستند ما وجود دارد. معمولاً مصاحبه را به عنوان یک عامل منفی که فیلم مستند را “گزارشی” و “تلویزیونی” می‌کند و آن را از یک اثر هنری دور می‌سازد نگاه می‌کنند. این نگاه منفی دست کم در دو جا ریشه دارد:

اردیبهشت ۳۱، ۱۳۹۰

دیدگاه‌های كیل و مقاله Trash, Art, and the Movies


یك
ترجمه نام كتاب‌ها و مقاله‌های پائولین كیل بسیار دشوار و گاهی غیرممكن است. برای ترجمه عنوان مقاله‌ای كه می‌خوانید، در زبان فارسی معادل مناسبی برای movies نیافتم. در انگلیسی این لفظ بیشتر بر كاركرد عامه‌پسند و وجه عامیانه سینما دلالت می‌كند، در برابر واژه film كه بر وجه جدی‌تر و هنری‌تر سینما دلالت دارد. من در نوشته دیگری در ترجمة‌ عنوان این مقاله به جای “موویز” گذاشته بودم “فیلم‌ها” كه گمانم درست نیست، چون منظور نه جمع movie یعنی فیلم، كه پدیده سینما رفتن و فیلم دیدن است آن طور كه در جامعه به طور واقعی جاری‌ست. با اغماض می‌توان این كلمه را همان سینما ترجمه كرد، كمااینكه در زبان فارسی همان پدیده به سینما موسوم است. امّا 
  trashبه معنای آشغال است و به آثار هنری عامه‌پسند با سطح نازل اتلاق می‌شود. در نگاه نخست عجیب می‌نماید كه كیل از trash دفاع می‌كند. و اصلاً نكته اصلی این مقاله همین است. ابتذال به جای trash گمانم غلط نیست، هرچند حق مطلب را ادا نمی‌كند. دفاع از trash در زبان انگلیسی دست كم بر زمینه مباحثاتی كه در آن دوره در زمینه توجه به هنر عامه‌پسند و جریان “ضدفرهنگ” و هیپی‌گری جریان داشته آن قدر عجیب نیست كه دفاع از ابتذال در زبان فارسی. به هر رو محتوای مقاله روشن می‌كند كه منظور پائولین كیل از ابتذال و وجه مثبت آن چیست. و این ما را می‌رساند به نكته دوّم.
دو
بحث پائولین كیل را باید به عنوان لحظه‌ای در مجادله‌ای طولانی‌ دانست كه روشنفكران و هنرشناسان و منتقدان در برخورد با هنر عامه‌پسند داشته‌اند.

ابتذال، هنر، سینما


تكه‌هایی از مقالة
ابتذال، هنر، سینما
پائولین كیل
گزینش و ترجمه: روبرت صافاریان

فیلم‌هایی كه هنر نیستند امّا از آنها خوشمان می‌آید
این روزها آن قدر درباره هنر سینما صحبت می‌شود كه بیم آن می‌رود فراموش كنیم بیشتر فیلم‌هایی كه از تماشای‌شان لذت می‌بریم آثار هنری نیستند. برای مثال فیلم شكارچی‌های پوست سر یكی از سرگرم‌كننده‌ترین فیلم‌های آمریكایی سال گذشته بود. این فیلم هرچند ماهرانه ساخته شده بود، امّا دشوار بتوان آن را یك اثر هنری دانست ــ اگر این گونه اصطلاحات اصولاً معنای مفیدی داشته باشند. یا، سراغ یك نمونه واقعاً زمخت برویم، فیلمی كه واقعاً خامدستانه ساخته شده است مانند توحش در خیابان‌ها ــ فیلمی كه با تف و جنون و فرصت‌طلبی سرهم‌بندی شده ــ و با این همه لذت‌بخش است، هرچند نمونه كلاسیك یك فیلم غیرهنری است. چه عاملی باعث می‌شود از این فیلم‌ها ــ كه آثار هنری نیستند ــ لذت‌ ببریم؟ شكارچی‌های پوست سر از بیشتر وسترن‌ها سرگرم‌كننده‌تر است، چون در آن برت لانكاستر و اُسی دیویس در كنار هم جداً دوست‌داشتنی‌اند. بخشی از لذت فیلم كوششی است كه آدم می‌كند تا بفهمد چه چیزی آنها را این اندازه دوست‌داشتنی می‌سازد. برت لانكاستر كمدین غریبی است: چیزی كه او را متمایز می‌سازد این است كه انگار كمدی او از حضور فیزیكی او ناشی می‌شود. او كه در نقش‌های جدی بازیگر نه چندان برجسته و بیش از اندازه سختكوشی است، استعداد ظاهراً راحتی (بدون كوششی) برای كمدی دارد و هیچ چیز مسری‌تر از بازیگری نیست كه بتواند جلوی دوربین چنان راحت باشد كه انگار دارد به او خوش می‌گذرد. (جرج سگال گاهی به نظر می‌رسد كه این استعداد را دارد و بریژیت باردو از این نظر در فیلم زنده باد ماریا! درخشان بود). تركیب شخصیت‌ها در جفت لانكاستر و اُسی دیویس ــ بازیگر نیرومند و دوست‌داشتنی دیگری كه حضور فیزیكی قوی دارد ــ  یك جوری موثر از كار در آمده، و كارگردان سیدنی پولاك با نظارت دقیق نگذاشته در این امر زیاده‌روی نشود.
امّا توحش در خیابان‌ها. این فیلم آشكار افتضاح است، امّا این موضوع یك جوری به نفع آن تمام می‌شود نه به ضررش، چون این فیلم از جهات زیادی تیزتر و هوشمندانه‌تر از بسیاری از فیلم‌های خوش‌ساخت‌تر است. شبیه بسیاری از محصولات جدید شركت “آمریكن اینترنشنال پیكچرز” است، امّا تماشاش به این می‌ماند كه آدم دارد كمیك استریپی را كه دقیقاً شبیه همانی است كه دیروز خوانده دوباره می‌خواند، امّا در این كمیك استریپ جدید حالت‌های غافل‌گیركننده‌ای روی صورت‌ها می‌بیند و بعضی از دیالوگ‌های توی بادكنك‌های بالای سر شخصیت‌ها حقیقتاً بامزه‌اند.

بهمن ۱۹، ۱۳۸۹

یادداشتی بر کتاب "مقدمه‌ای بر فیلم مستند" نوشته بیل نیکولز با ترجمه محمد تهامی‌نژاد

کتاب تئوریک نه فنی

انتشار کتاب‌های نظری در حوزه سینما (در این مورد خاص در حوزه سینمای مستند) همیشه با این سوء تفاهم یا انتظار همراه است که گویی این کتاب‌ها قرار است مستقیماً به رشد فیلمسازی کمک ‌کنند. دست کم گمان می‌رود که خوانندگان بالقوه کتاب، یعنی


فیلمسازان جوان، می‌توانند با خواندن این کتاب فیلم‌های‌ خود را بهتر بسازند. گروه دیگری از خوانندگان بالقوه کتاب، یعنی نویسندگان و منتقدان سینمایی هم انتظار دارند با خواندن این کتاب نقدهای بهتری در زمینه فیلم مستند بنویسند. مدیر عامل مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی در پایان مقدمه‌اش در ابتدای کتاب از آن به عنوان یک اثر ”فنی و خوب“ یاد می‌کند و مترجم کتاب در مقدمه‌اش (که در پشت جلد کتاب هم آمده است) آن را ”فنی‌ترین اثر یکی از نظریه‌پردازان سینمای مستند“ می‌خواند. امّا واقعیت این است کتاب اصلاً فنی نیست. کتابی است نظری یا تئوریک. کتاب فنی آن است که به کاربرد ابزار فیلمسازی مستند بپردازد و راهنمایی‌هایی درباره حل مشکلات تصویربرداری، صدابرداری و تدوین فیلم‌های ارائه کند. از این دست کتاب‌های در خارج بسیارند. نباید با فنی خواندن کتابی مانند ”مقدمه‌ای بر فیلم مستند“ این توقع را در خوانندگان آن به وجود آورد که از این دست مباحث در کتاب خواهند یافت و با استفاده از آنها از این پس فیلم‌های بهتری می‌سازند.


امّا بیل نیکولز کیست و آشنایی با نظریات او چرا مهم است؟

آبان ۱۷، ۱۳۸۹

نمی‌توانید با یک کلیک مخاطب میلیونی به دست آورید

عرضه فیلم به صورت آنلاین در سایت‌هایی مانند یوتیوب و سایر سایت‌هایی که امکان به اشتراک گذاری ویدئو را فراهم می‌کنند، مهم‌ترین تحول تکنولوژیکی است که آزادی بیان افزون‌تر و انتشار پیام توسط شهروند معمولی به تعداد کثیری از مخاطبان را فراهم می‌کند. امّا در اینجا نیز باید از ساده‌انگاری پرهیز کرد و از محدودیت‌ها و شرایطی را که می‌توانند مانع تحقق این امکان شوند، غافل نماند.
در زمینه‌ تکنولوژی‌ها نو، اعم از وسائل صوتیـ تصویری مانند دوربین و فرمت‌ها تازه ضبط و امکانات تازه دخیره تصویر و غیره، نباید از اختلاط تبلیغات تجاری با بحث‌های نظری جدی غافل ماند. مرتب از بالا رفتن رزولوشن دوربین‌ها عکاسی که در عدد بالای مگاپیکسل خلاصه می‌شود یا امکان ضبط ساعات طولانی‌تری از فیلم بر روی هارد دوربین‌های ویدئویی گفت‌وگو می‌کنند، بدون اینکه مثلاً گفته شود که اگر لنز دوربین‌تان یا موبایلتان لنز درست حسابی نباشد رزولوشن بالاتر به تصویر بهتری منجر نمی‌شود یا اگر قرار است در پایان هر جلسه تصویربرداری یا هر چند جلسه دست کم تصویرهای‌تان را به روی هارد کامپیوتر منتقل کنید، حجم بالای هارد دوربین عملاً به درد نمی‌خورد. دوران، دوران ولع برای اعداد بالاتر و امکانات به‌روزتر است بدون اندیشیدن (یا حتی فرصت اندیشیدن داشتن) به فایده این نوآوری‌ها در پراتیک مشخص روزانه. بحث به اشتراک گذاشتن یا انتشار تصویر و فیلم از طریق اینترنت نیز از این قاعده مستثنا نیست.
می‌گویند می‌توانید با یک کلیک فیلم‌تان را آپلود کنید و به میلیون‌ها بیننده برسانید. بخش اوّل این عبارت درست است. وقتی شما فیلم‌تان را آپلود کنید، میلیون‌ها نفر، اگر بخواهند، می‌توانند آن را ببینند. امّا اگر بخواهند. این یک امکان بالقوه است. تحت چه شرایطی میلیون‌ها نفر فیلم‌ شما را خواهند دید؟ از میلیون‌ها فیلمی که در این سایت‌ها گذاشته شده‌اند، تنها تعداد اندکی بیننده میلیونی به دست می‌آورند.

مهر ۱۴، ۱۳۸۹

فیلمسازی تک‌نفره: چه به دست می‌آوریم و چه از دست می‌دهیم


فیلم تنها زمانی هنر می‌شود که مواد آن به اندازه قلم و کاغذ ارزان شده باشد.
ژان کوکتو

امروز ظاهراً بیش از هر زمان دیگری به موقعیتی که ژان کوکتو می‌گوید نزدیک‌ شده‌ایم. دوربین فیلمبرداری و امکانات تدوین روی کامپیوتر خانگی هنوز به ارزانی قلم و کاغذ نیست، امّا با توجه به اینکه یک کامپیوتر و یک دوربین ویدئویی جزء لوازم بیشتر خانه‌های طبقات متوسط هستند، می‌توان گفت این امکانات در دسترس تقریباً هر کسی هست. البته کوکتو نگفته است لزوماً هر کس این امکانات را به کار ببرد محصول کارش هنر خواهد بود (همان طور که داشتن قلم و کاغذ از کسی هنرمند نمی‌سازد)، بلکه مقصود این بوده است که تنها در این شرایط امکان بیان فردی شبیه آنچه نویسنده و شاعر از آن بهره‌مندند برای همه فراهم خواهد شد و برای خلق اثر سینمایی نیازی به سرمایه‌گذار و تیم تولید نخواهد بود. به عبارت دیگر همان طور می‌توان فیلم ساخت که شاعر شعر می‌سراید یا نویسنده داستان می‌نویسد. و این، به زعم کوکتو، به زعم نگرش کاملاً فردگرایانه و رمانتیک به هنر، نگاهی که هنر را محصول بیان شخصی می‌داند و لاغیر، کمال مطلوب است. براستی نیز امروز می‌توان یک نفره فیلم ساخت. و این گونه فیلم‌ها زیادی ساخته شده‌اند که بدون این امکانات تکنولوژیک نمی‌توانستند ساخته شوند. فیلم‌هایی یک نفره‌ای که به این ترتیب ساخته می‌شوند می‌توانند در دو سوی یک طیف گسترده جای بگیرند. در یک سو فیلم‌های کاملاً تجربی که با وسواس روی کامپیوتر تدوین می‌شوند و آزادی فردی هنرمند بیشتر در خدمت این قرار می‌گیرد که به فرم کاملاٌ دلخواه خود برسد بدون اینکه نیازی به سروکله زدن با تدوینگر و تصویربردار و دیگر عوامل تولید داشته باشد. در سوی دیگر طیف فیلم‌هایی قرار دارند که اتفاقاً از نظر سبک تهی از وسواس‌اند و ظاهری شلخته و صیقل نیافته دارند. اینها گاهی گزارش‌هایی هستند از موقعیت‌های اجتماعی حاد، گاهی سرک کشیدن به گوشه‌های بسیار خصوصی زندگی آدم‌ها که در هر دو مورد بدون وجود دوربین‌های کوچک ویدئویی و امکان تصویربرداری و صدابرداری فردی ممکن نمی‌شد.

شهریور ۱۳، ۱۳۸۹

زیبایی شناسی ناب در نقد فیلم بی معناست

برای من برای ارزیابی یک فیلم دست کم دو ملاک اصلی وجود دارد، یک ملاک زیبایی‌شناختی که همان فرم فیلم باشد و محتوای فیلم: همان بحث قدیمی فرم و محتوا و تناسب آن‌ها با یکدیگر. امّا این هر دو اصطلاح از فرط استفاده کمابیش بی‌معنا شده‌اند و هرکس تصوری از آنها دارد و بنابراین باید روشن کرد منظور از هر کدام چیست.
از نگاه زیبایی‌شناختی آنچه در یک فیلم مهم است، تناسب بین اجزای آن و موزون بودن آن در تک تک نماها و در سیلان آن در زمان است. فیلم هم نوعی تابلوی نقاشی متحرک است و هم به سبب اینکه در زمان جاری است نوعی موسیقی. بیشتر فیلم‌ها قصه می‌گویند و توانایی‌شان در به کار بستن شگردهای این فن نیز بخشی از هنر آنهاست. فیلمی که در این زمینه‌ها چیزی نداشته باشد، هرچند حرف‌های مهم بزند به عنوان کار هنری ماندگار نخواهد بود و من و شما هم جزو بهترین‌های‌مان از آن‌ یاد نخواهیم کرد. امّا منظور از فرم یا ملاک زیبایی‌شناختی، ملاک تکنیکی یا فنی نیست. یک فیلمبردار ممکن است تکنیسین خوبی باشد و خوب بتواند رنگ‌ها را در بیاورد و در شرایط نوری دشوار کار کند و حرکات دوربینش نرم باشد، امّا اینها توانایی هنری و زیبایی‌شناختی نیستند، مگر اینکه در خدمت بیان احساس و اندیشه قرار گیرند.
و این نکته ما را هدایت می‌کند به بحث محتوا، چرا که بیان به معنای بیان چیزی است و این چیز می‌تواند از یک احساس لطیف و شاعرانه در یک صبحگاه بهاری شروع شود تا به احساس یاسی که در اثر شکست جنبش‌های اجتماعی گریبانگیر جامعه و آدم‌هایش می‌شود برسد. حالا بحث این است که چه تناسبی بین این احساسات و فرم‌هایی که برای بیان آنها به کار رفته وجود دارد. واقعیت این است که فرم‌ ناب وجود ندارد و همه فرم‌ها دارای معنا و بیان هستند. امّا این همان “پیام” است؟