‏نمایش پست‌ها با برچسب عکاسی. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب عکاسی. نمایش همه پست‌ها

بهمن ۱۶، ۱۳۹۰

در تصویرهای انقلاب چه هست و چه نیست

 این نوشته خلاصه ای است از مضمون فیلم مستند "گفت و گو با انقلاب" که برای انتشار در ستون نقد فرهنگ صفحه آخر روزنامه شرق تهیه شده است.

پارسال همین موقع‌ها داشتیم روی تصویرهای انقلاب کار می‌کردیم. یک ماهی تصویرهای باقی مانده از ماه‌های پرتلاطم شهریور تا بهمن سال 1357 را زیر و رو می‌کردیم تا فیلمی بسازیم درباره آن تصویرها و گفت‌وگویی کنیم با آن تصویرها و با آن سال‌ها از خلال آن تصویرها. آن روزها در ضمن مصادف بود با شروع رویدادهای مصر و تونس و آنچه "بهار عربی" نام گرفت. می‌توانستی همان حرکات و همان رفتارها و نشانه‌ها را در فیلم‌های خبری این رویدادها ببینی. جمعیت‌های کثیری که خیابان‌ها را پر کرده‌اند، سوختن لاستیک‌ها و ماشین‌ها و ساختمان‌ها، مشت، شعار، اسلحه: انگار یک انقلاب بیش نیست که بارها و بارها تکرار می‌شود.


با تماشای مکرر این عکس‌ها و فیلم‌ها، آنچه در آن‌ها بود همان قدر موضوع شد که آنچه در آن‌ها نبود. آنچه در گوشه و کنار عکس‌ها ــ در جزئیات ــ بود و در نگاه اول به چشم نمی‌آمد. آدم‌هایی که در بالکن خانه‌ها ایستاده‌اند و تظاهرات را تماشا می‌کنند و نقطه‌هایی خاکستری بیش نیستند. آدم‌هایی که کنار خیابان منتظر تاکسی‌اند. آدم‌های دیگری که از زیر مجسمه شاه که دارد سقوط می‌کند، هراسان می‌گریزند. کسی که در میان جمعیت ضبط صوتی خانگی را بالا گرفته و صدای تظاهرات را ضبط می‌کند. و پرسش پشت سر پرسش. این آدم برای چه این صداها را ضبط می‌کند؟ آن بچه‌ها در میان تظاهرکنندگان چه می‌کنند و امروز از آن روزها چه به یاد می‌آورند؟ آنچه عکس‌ها درباره‌اش خاموش‌اند رمز و رازی مخصوص به خود دارد. علاوه بر این، فیلم یا عکسی ممکن است تو را یاد خاطره‌ای از روز و لحظه بیاندازد درباره آدم‌هایی که شاید دیگر نباشند یا واقعه‌ای که روز به روز بیشتر رنگ می‌بازد. تصویرهای تظاهرات تاسوعا مرا بیشتر یاد مادرم می‌اندازد که آن روز بردمش برای دیدن تظاهرات تا نشان دهم لازم نیست زیاد نگران این باشد وقتی ما نیستیم. و او با دیدن آن همه آدم و آن نظم و یک‌صدایی هزاران نفر، آرام شد. آنچه در آن تصویرها بود یک داستان بود و آنچه بین من و مادرم گذشت، داستانی دیگر. داستانی که در آن تکه فیلم‌ها نیست، امّا یک جوری هم در آن‌ها هست.

بهمن ۲۶، ۱۳۸۹

پس از تماشای عكس‌های ارنست هولتسر


كیفیتی كه به هنگام نگاه كردن به عكس‌های باقی‌مانده از دوران قاجار بیش از همه بیننده را به خود جلب می‌كند، همان كیفیتی است كه به طور عام موقع تماشای عكس‌های قدیمی به آدم دست می‌دهد. یك جور حسِّ دلتنگ‌كننده رویارویی با آدم‌ها، مكان‌ها و اشیایی كه دیگر نیستند. مكان‌ها و اشیاء، به این سبب كه بقایای آنها امروز هم ممكن است باشد و در خانه‌ها یا موزه‌ها نگاهداری شود، در این میان از اهمیت كمتری برخوردارند و این آدم‌ها هستند كه بیش از هر چیز ما را به خود جلب می‌كنند: چهره‌های‌شان، حالت‌های ایستادن و نشستن‌شان، و مهم‌تر از همه نگاه‌شان. در چهره‌های بیشتر آنها حالتی هست كه مال امروز نیست، حالتی كه ساده‌تر و شاید بتوان گفت بدوی‌تر است. این حالت بسته به طبقة آدم‌های توی عكس، كم‌وبیش دارد، امّا حتی در چهره ثروتمندترین اقشار هم دیده می‌شود. نه تنها آرایش چهره‌های با امروز تفاوت دارد، بلكه بخصوص حالت چشم‌ها ــ این دریچه‌های روح ــ نیز با نگاه‌های امروز فرق می‌كند. در برخی از چهر‌‌ه‌های زنان این حالت بدوی بیشتر به چشم می‌خورد.


برای نمونه به عكسی كه هولتسر از یك معلمه ارمنی جلفا گرفته است توجه كنید. چهره زنی كه در عكس می‌بینیم كیفیت زمختی دارد كه تا حدودی به استخوانبندی صورت و انبوهی ابروها برمی‌گردد و تا حدودی معلول پوشش اوست. دكمه‌های بالاپوشی كه بیشتر به لباس نظامی می‌ماند سفت بسته شده‌اند و همین طور كمربندی با سگك بزرگ كه زن به كمر بسته است. حجاب نصفِ نیمه رعایت شده است؛ روسری آن قدر عقب زده شده كه گوش و تزئینات جلوی موها دیده شود. حتی نشستن زن روی صندلی راحت نیست. یك دست روی دسته صندلی گذاشته شده و عكاس كتابی به دست دیگرش داده كه نباید تكان بدهد. به نظر می‌رسد حتی راحت به پشتی صندلی تكیه نداده است و پشتش با آن كمی فاصله دارد.

آبان ۱۸، ۱۳۸۹

نمایش فیلم مستند تهران در عکس در جشنواره دوربین دات نت


تهران در عکس تاملی است درباره تصویر شهر در عکس به طور کلی و تصویر تهران در عکس‌های دوران‌های تاریخی گوناگون به طور خاص. تصویر تهران در عکس برآیند سه تحول موازی است:
تحول خود تهران از شهری کوچک در اوائل سده نوزدهم به کلانشهری عظیم.
تحول تکنولوژی عکاسی از دوربین‌های بزرگ روی سه پایه به دوربین‌های دیجیتال امروزی و همین طور شیوه‌های نمایش و مصرف عکس از آلبوم‌های خانوادگی به انواع نمایش و عرضه آنلاین.
و سرانجام تحول کارکرد عکاسی از یک فن به یک هنر و عکاس از یک تکنیسین به یک هنرمند و افزایش دانش زیبایی‌شناسی عکاسی.
فیلم تهران در عکس این سه گونه تحول را به اختصار دنبال می‌کند و در عین حال تاملی است درباره میل انسان به گرفتن تصویر خود و شهرش برای رسیدن به نوعی جاودانگی. عکس‌های تهران در دوره‌های تاریخی مختلف از دوره قاجار تا زمان پهلوی و دوران انقلاب و جنگ تا امروز، در فیلم به نمایش گذاشته شده است.

نویسنده و کارگردان: روبرت صافاریان
تصویر: رضا تیموری
تدوین: مجید عاشقی / روبرت صافاریان
دستیار کارگردان و برنامه‌ریز: نسیم نجفی
تهیه‌کننده: سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران - موسسه تصویر شهر / 1386
فیلمی از مجموعه تهران در هفت هنر

برای آشنایی بیشتر با مضمون این فیلم می توانید مقاله زیر را در سایت پیک مستند بخوانید:
http://www.peykemostanad.com/1388/RS-Tahavole_Tehran_Tahavole_Akkasi.htm


مرداد ۲۴، ۱۳۸۹

مقایسه عکس‌ها انقلاب و عکس‌های جنگ بهمن جلالی

وقتی یک قاب می‌تواند بر همه واقعیت دلالت کند

چه چیز یک عکس گزارشی یا خبری صرف را تبدیل به یک عکس شناسنامه‌دار می‌کند که مهر عکاس را به عنوان مولف بر خود دارد و نیروی تاثیرگذاری و معنایش را تنها از موضوع جلوی دوربین نمی‌گیرد بلکه از انتخاب قاب و سبک بصری عکس نیز (و بیشتر از این آخری) کسب می‌کند. این پرسشی است که وقتی عکس‌های بهمن جلالی را تماشا می‌کنیم، بخصوص وقتی به عکس‌هایی که او روزهای انقلاب در خیابان‌های تهران گرفته و عکس‌های دوره جنگ او نگاه می‌کنیم، به ذهن خطور می‌کند.
عکس‌های انقلاب او در همان سال‌ها (همراه عکس‌های گروهی دیگر از عکاسان در کتابی به نام روزهای خون، روزهای آتش دو بار منتشر شد. در این کتاب عکس‌هایی هستند که برخی‌شان به سبب اینکه به دفعات در مطبوعات چاپ شده‌اند مشهورند، بدون اینکه کسی عکاس آنها را بشناسد. و اجازه بدهید بگویم بدون اینکه واقعاً اهمیت زیادی داشته باشد که عکاس‌شان کیست. در انتهای کتاب نام عکاسان چاپ شده است، امّا همه عکس‌ها تلاش‌هایی هستند برای ثبت رویدادهای تاریخی تکرارنشدنی که عکاسان با نگاهی از سر شور و همدلی می‌خواهند ضبط و جاودانه‌شان کنند. لا به لای عکس‌ها، شعارهایی چاپ شده است که آن روزها مردم در خیابان‌ها فریاد می‌زدند یا گروه‌های سیاسی بر در و دیوار شهر می‌نوشتند. این شعارها، که غالباً بسیار خشونت‌آمیز هستند، همراه عکس‌ها، به خوبی فضای روزهای منتهی به پیروزی انقلاب در بهمن ماه سال 1357 را زنده می‌کنند.
عکس‌های بهمن جلالی هم در این میان گم‌اند، همانند عکس‌های سایر عکاسان. در مجموعه عکس‌ها شما نگاه ویژه و فردی عکاس به موضوع را نمی‌بینید. کتاب حقیقتاً کار گروهی است و حس عکاسان، از جمله بهمن جلالی، نیز انجام یک کار گروهی بوده است. البته اگر به فهرست پایان کتاب مراجعه کنیم، می‌توانیم در برخی از عکس‌های بهمن جلالی تیزبینی‌هایی را ببینیم. مانند عکسی که چند تن از تظاهرکنندگان را آویخته از جرثقیلی وسط زمین و آسمان نشان می‌دهد یا عکس تابلوی “پیش از رسیدن به چهارراه مسیر خود را انتخاب کنید” که آشکارا مفهومی عام‌تر از یک نشان راهنمای ترافیک پیدا می‌کند. امّا زاویه بیشتر عکس و دوری و نزدیکی آنها به موضوع همان است که هر عکاس دیگری برای ثبت موضوع انتخاب می‌کند.