موقعیت: نخستین روز کار راضیه در خانه نادر و سیمین
در فن داستانگویی از هر نوع آن، خلق موقعیتهایی که به خودخود جالب، بیانگر و معنادار باشند و علاوه بر این، باعث شوند خلق و خو و شخصیت آدمهای حاضر در آن آشکار شود، بسیار مهم است. بسیاری از داستانهای کوتاه در اصل یک موقعیت هستند و بس، منتها یک دنیا حرف در خود دارند. اصغر فرهادی به عنوان فیلمنامهنویس در خلق موقعیتهای جالب، که هم تنش درونی داشته باشند و هم چیزی درباره انسان یا جامعه به طور کلی بگویند، تبحر دارد. به عنوان نمونه به یکی از این موقعیتها میپردازیم: نخستین روز کار راضیه در خانه نادر و سیمین.
حضور زن جوان بارداری با یک دختر کوچولوی بازیگوش و باهوش در خانهای که در یک اتاق دیگرش پیرمردی فرسوده در آستانه مرگ جای گرفته است. دخترک گوشش را به شکم مادرش میچسباند و به جنبیدن جنین گوش میدهد. پیرمرد خود را خیس میکند و راضیه میماند که در این موقعیت دشوار با او چه کند. در این موقعیت یک لایه پنهان جنسی نیز وجود دارد که در قالب رعایت اصول فقهی رابطه زن و مرد و پرسش راضیه از یک مرکز مشاوره فقهی خود را نشان میدهد. حرفهای راضیه در این باره که پیرمرد اصلاً هوش و حواس درست و حسابی ندارد و ناراحتی دخترک از موقعیت مادرش و اینکه بدون اینکه کسی از او چیزی پرسیده باشد، میگوید به بابا نمیگوید، همه از شکسته شدن یا احتمال شکسته شدن یک حریم حکایت میکنند و در عین حال از اینکه پیرمرد دیگر انگار زنده نیست. در همین فصل ده دقیقهای، یک دنیا نهفته است. موقعیتهای خوب موقعیتهایی هستند که میتوانند بر مسائلی گستردهتر و کلیتر از خود دلالت کنند. وضعیتهای خاصی هستند که در آنها مسائل عام زندگی و انسان نمود پیدا میکنند. ذرههایی که در آنها آفتاب هست.
این موقعیت، بخصوص بخش اول آن، یعنی رابطه مادر و دختر و حرکت جنین در شکم مادر و ... تفاوت مهمی با باقی فیلم دارد. در اینجا بیننده در فرصتی هرچند کوتاه با کاراکترها و درونیترین و خصوصیترین احساساتشان تنها میماند. تقابل تولد و مرگ، فرسودگی و سرزندگی، خرفتی دردناک و شیطنت و تیزبینی هیجانآور، بدون اینکه ضرورت قطعی در سیر رویدادها داشته باشند، به زیبایی نشان داده میشوند.
موقعیتها ساخته میشوند، خود به خود به وجود نمیآیند.