تیر ۲۷، ۱۳۸۲

نقد فیلمنامه: فرش باد

یك كار سفارشی فوق‌العاده!

فیلمنامه فرش باد داستان ساده و در عین حال سنجیده‌ای دارد، استفاده درست و موفقی است از الگوهای شناخته شده. گره اصلی داستان كه بعد از مقدمه‌ای نسبتاً طولانی به آن می‌رسیم، این است: فرش سفارشی ماكوتوی ژاپنی آماده نشده و باید آن را در زمان كوتاهی بافت. این فرش برای ماكوتو بسیار مهم است، چون به نوعی نماد وفاداری به همسری است كه تازه از دست داده است. این گره اصلی داستان است؛ هرچه پیش از این هست مقدمه‌چینی برای رسیدن به این نقطه است و هرچه پس از این می‌آید شرح چگونگی گشوده شدن این گره (بافتن فرش با بسیج همه امكانات). البته پیش و پس از این گره اصلی گره‌های كوچك‌تری نیز هستند كه به تنوع ماجرا كمك می‌كنند و راه‌حل‌هایی كوچكی كه بدون آنها فیلم نمی‌توانست به زمان یك فیلم سینمایی بلند برسد. گره فرعی پیش از نقطه عطف اصلی فیلم، ناتوانی اكبر در گفتن حقیقت به مهمان ژاپنی‌اش است. امّا گره‌های كه در كار بافتن فرش می‌افتند: مشكل خشك كردن نخ‌ها (راه حل: گرداندن نخ‌ها در خیابان‌ها اوّل توسط بچه‌ها و بعد توسط اكبر و ماكوتو)، عوض شدن رنگ نخ‌های مشكی به خاطر ندانم‌كاری اكبر و بالا كشیدن فتیله چراغ (راه حل: رفتن رضا سراغ فروشنده نخ در نماز جمعه و استفاده از نخ لباس مرد همسایه)، ...

آنچه تا اینجا گفتیم به خط اصلی قصه مربوط می‌شد. امّا فیلمنامه یك خط فرعی هم دارد: قصه عشق نوجوانانه روزبه (پسربچه اصفهانی) و ساكورا (دخترك ژاپنی). گم شدن و پیدا شدن ساكورا در گردش سی‌وسه‌پل كه یكی از گره‌های فرعی فیلم است، به همین خط فرعی مربوط می‌شود. بعد از اینكه فیلم در سراشیبی گشودن گره اصلی می‌افتد نیز این قصه فرعی ادامه پیدا می‌كند. ماجرای عشق روزبه به ساكورا خوب در خط اصلی تنیده شده‌ و به پیشبرد آن كمك می‌كند. در واقع فكر اصلی بافتن فرش با بسیج همه امكانات فكر رزوبه است و انگیزه او بیش از هر این است كه ساكورا را مدّتی در ایران و در كنار خود نگاه دارد. بافتن فرش در خانه بزرگی كه همه در آن جمعند فرصتی است برای تعمیق هرچه بیشتر این عشق.
از نگاه دیگر روایت فرش باد از الگوی ورود آدمی به محیط جدید و آثار آمدن او تبعیت می‌كند. در اینجا تازه‌وارد اصلی نه مرد ژاپنی، بلكه دخترش ساكورا است. ورود او از یك طرف زمینه‌ساز غلیان عشق نوجوانی روزبه است و از سوی دیگر عواطف فریبا زن اكبر را كه در آرزوی بچه‌دار شدن است، برمی‌انگیزد. و این هر دو موضوعات مناسبی برای تأكید بر تم اصلی فیلم هستند: ساكورا ژاپنی است، امّا این امر مانع از این نمی‌شود كه روزبه به او دل ببازد و از عشق مادرانه فریبا به او نمی‌كاهد. فیلم می‌خواهد بگوید چیزهایی در زندگی بشر هستند كه ملیت و فرهنگ نمی‌شناسند و در واقع فرهنگ‌های گوناگون صرفاً شكل‌های متفاوتی هستند برای پاسخ دادن تمایلات بنیادینی مانند عشق به جنس مقابل و غریزه جنسی و عشق زن به داشتن فرزند كه در ذات بشر هستند.
این طرح كلّی یكی دو جا لنگ می‌زند. نخست اینكه مقدمه، بخصوص قسمتی كه در ژاپن می‌گذرد طولانی است. طول می‌كشد تا فیلم راه بیفتد. البته در این مقدمه اطلاعاتی به بیننده داده می‌شود تا رفتار تودار ساكورا توجیه شود و اهمیت فرش برای مرد ژاپنی برجسته‌تر گردد. مرگ مادر ساكورا طبعاً وضعیت روحی او و پدرش را حساس‌تر می‌سازد و در مجموع موقعیت عاطفی حادّتری به وجود می‌آورد. امّا نیازی به آن همه تفصیل نبود. همان فلاش‌بك‌ها و اطلاعاتی كه از دیالوگ‌ها استنباط می‌شود برای این مقصود كفایت می‌كرد. (شاید هم برای اینكه پروژه كاملاً ایرانی نشود، اصرار بوده كه حتماً بخش قابل‌توجهی از فیلم در ژاپن بگذرد). تأكید بر مناسبات مرد طبقه بالا و ماه‌باجی هم از حدّ تعادل خارج می‌شود و حتی استفاده از نخ پلیور مستعمل او برای بافتن فرش معقول به نظر نمی‌آید.
خوب كه فكرش را بكنیم می‌بینیم میزان اهمیتی كه فرش برای ماكوتو می‌یابد با منطق صرفاً واقع‌گرایانه چندان معقول نمی‌نماید. امّا این امر در فضا نیمه‌واقعی-نیمه‌تخیلی‌ای (درست‌تر است بگوییم نیمه‌واقعی-نیمه‌كلیشه‌ای؛ چون كلیشه‌های فرهنگی ما درباره فرهنگ‌های دیگر در واقع تخیلات و توهمات ما درباره آنها هستند) كه فیلم می‌سازد، باورپذیرند. این شكل باسمه‌ای در مورد فرهنگ ژاپنی خیلی آشكارتر است (به سبب ناآشنایی نویسندگان به ریزه‌كاری‌های آن فرهنگ) تا در مورد فرهنگ ایرانی. در حقیقت مهم‌ترین دستاورد فیلم این است كه توانسته است بین تصویرهای كلیشه‌ای از عناصر فرهنگ ایرانی و نگاهی واقع‌گرایانه به محیط اجتماعی و فرهنگی واقعی، تعادل ظریفی حفظ كند. زندگی ایرانی تا حدودی در فیلم استرلیزه (بهداشتی) و تمیزتر و دلنشین‌تر از آنچه هست وانمود شده است، امّا در این زمینه جانب اعتدال رعایت شده و همه جا حال‌وهوای فرهنگی غلیظ حاكم بر روابط و محیط با نشان دادن گوشه‌هایی از زندگی اجتماعی، تعدیل شده و باورپذیرتر گشته است. اصلاً دوستی ماكوتو و اكبر در تجارت وسائل صوتی شكل گرفته و انگیزه سفر علاوه بر قضیه فرش انگیزه تجاری است. اشاره به تجارت وسائل صوتی و قطعات كامپیوتری خود در امروزی كردن فضای فیلم نقش بازی می‌كند. كاری كه حاجی با انگیزه سودجویی در تخریب میراث فرهنگی می‌كند نمونه دیگری از زندگی اجتماعی معاصر است. و جالب اینجاست كه این حاجی با تمام وجودش، با شیرین زبانی و مكاری‌اش، با نشستنش پشت دار قالی، با زندگی دو زنه‌اش، راهی كه برای خلاص شدن از شر زنگ‌های تلفن همراه پیدا كرده، كمتر از بناهایی كه تخریب می‌كند جزو میراث فرهنگی این مملكت نیست. در كوچه‌پس‌كوچه‌های اصفهان با ماشین‌های آخرین مدل پارك شده‌اند. شغل درشكه‌رانی پسرك هم تنها از وجه رمانتیك ملاحظه نشده و به نداری پسرك و اجبار اقتصادی اشاره شده است. عشق پسرك به ساكورا هم عشق صرفاً فرهنگی یا معنوی نیست و وجه زمینی و مادّی نیرومندی دارد. حتی پایان‌بندی فیلم نیز پایان‌بندی خوش بی‌قید‌وشرط نیست. هرچند فرش بافته می‌شود (از این نظر فیلم پایان خوش دارد) امّا عشق روزبه به ساكورا ارضا نشده باقی می‌ماند و فیلم با تأكید بر گره‌هایی كه روزبه و ساكورا بر قالی زده‌اند بسته می‌شود كه نمونه خوبی است از مفهوم فرویدی هنر به مثابه تصعیدِ (متعالی‌سازی) امیال جنسی ارضا نشده.
بخش دیگری از جذابیت فرش باد لحظات عاطفی گرم آن هستند و همین طور طنز موفق آن. لحظات عاطفی فیلم، بخصوص احساسات فریبا نسبت به ساكورا، البته تا حدودی معلول بازی‌ها و كارگردانی فیلم‌اند، امّا زمینه آنها در فیلمنامه فراهم شده است. موقعیت‌های طنزآمیز فیلمنامه هم اكثراً جذاب هستند و براستی بیننده را می‌خندانند. یكی از زیباترین نمونه‌ها جایی است كه رضا می‌گوید می‌خواهد به مرد ژاپنی بگوید اگر كسی مشكلی داشته باشد و بیاید زیر سی‌وسه‌پل بخواند مشكلش حل می‌شود. در واقع او می‌خواهد این را به عنوان یك باور سنتی ایرانی به دوست ژاپنی‌اش بیاندازد. فیلم اینجا با موضوع خودش هم شوخی می‌كند. حضور روحانی در مجلس عقد تحمیلی، بخصوص انگلیسی حرف زدن او و سفارش خرید قطعات كامپیوتر برای بچه‌ها، همه هم خنده‌دارند، هم از آمیختگی سنت و زندگی امروزی حكایت می‌كنند، و در ضمن هرگز موضوع خود را تحقیر نمی‌كنند، از آن كاریكاتور نمی‌سازند. كمااینكه این رفتار مرد روحانی باعث نمی‌شود كه دعا خواندن او بر دار قالی و آب‌نبات دادنش به ساكورا را گرم و محبت‌آمیز نیابیم.
لحظات عاطفی گرم، طنز موفق، بازی روی مرز كلیشه و واقع‌گرایی، هریك از اینها به تنهایی می‌توانند به یك فیلمنامه اعتبار ببخشند. فرش باد همه اینها را با هم دارد. موفقیت حرفه‌ای فیلمنامه‌نویسان واقعاً جای تحسین دارد. لفظ حرفه‌ای را اینجا به این سبب به كار می‌برم كه فرش باد در بنیاد خود یك كار سفارشی است؛ درونمایه اصلی آن سیاست رسمی گفت‌وگوی تمدن‌هاست. اینكه از یك موضوع سفارشی بتوان اثری گرم آفرید دست مریزاد می‌خواهد. در این فیلم فرهنگ ایرانی در حدّ بناها و حتی فرش باقی نمانده است و در شیوه زیست، روحیات، عواطف و كلام آدم‌ها جا خوش كرده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر