اسفند ۰۶، ۱۳۹۰

رسوب هویت های چندگانه در نامها

در یک نام چیست؟ در یک "آ" چیست؟
دو سه ماه پیش بود. روزهای سرشماری عمومی. دخترک مامور آمارگیری که سوال می‌کرد و پرسشنامه را پر می‌کرد وقتی اسمم را شنید، پرسید: خارجی هستید؟. گفتم: نه، چرا؟ گفت: پس چرا اسمتون روبرته؟ گفتم: شما نمی‌دونید در ایران اقلیتی هم به نام ارامنه داریم. عذرخواهی کرد. لابد برای بی‌اطلاعی‌اش. بعد دیدم در پرسشنامه‌اش پاسخ‌دهندگان نه تنها بر  اساس دین تفکیک شده‌اند، بلکه مسیحیان نیز به ارمنی و آسوری و غیره دسته‌بندی شده‌اند. امّا شاید از یک نظر حق با او بود.


روبرت اسم ارمنی نیست. در نسل پدران من روبرت پیدا نمی‌کنید. در نسل فرزندان ما هم تقریباً هیچکس اسم بچه‌اش را روبرت نمی‌گذارد. از این اسم می‌توان فهمید که دارنده‌اش متعلق به چه نسلی است و حدوداً چند سال سن دارد. روبرت (که در ریشه لاتینی به معنای درخشان است) نامی است که در اسامی بازیگران و دیگر چهره‌های غربی فراوان دیده می‌شود. در میان ارامنه، در دهه‌های سی و چهل شمسی، خانواده‌هایی که بیشترشان تازه از روستا به شهر آمده و شیوه زندگی متجدد در پیش گرفته بودند، برخی اسم بچه‌های‌شان را نیز از میان اسم‌های خارجی انتخاب می‌کردند. این نام بر این نوع غرب‌گرایی گواهی می‌دهد.

اسم‌ها از جهات گوناگون دنیایی از اطلاعات تاریخی و گرایش‌های اجتماعی در خود دارند. مثلاً نام خانوادگی‌ام در تضاد آشکار با نام کوچکم است. صافار همان صفر است. خودم مدّت‌ها شک داشتم صفر است یا صفّار. یعنی همان اسم مسلمانیِ برگرفته از نام یکی از ماه‌های قمری است یا به آن سلسله پادشاهی که یعقوب لیث در سیستان تاسیس کرد مربوط می‌شود. امّا پرس‌وجو کردم و سالمندان خانواده به من گفتند که اسم جدّم، یعنی پدرِ پدربزرگم، واقعاً صفر بوده است. همان صفرِ مسلمانی. چرا یک اسم مسلمانی روی یک فرد مسیحی در روستایی مسیحی‌نشین؟ دو حالت متصور است. یکی اینکه ارمنی‌های مسیحی از ترس اسم مسلمانی برای خودشان انتخاب می‌کردند و حالت دیگر اینکه شاید گرایشی واقعی در میان مسیحیان به سمت دین اسلام پیدا شده بود؟ این نام این پرسش را مطرح می‌کند، هر چند پاسخی به آن نمی‌دهد. توجه به نام خانوادگی فوتبالیست‌ها و سایر چهره‌های مشهور ارمنی-ایرانی نشان می‌دهد که این گرایش محدود به یکی دو آدم نمی‌شده است. کارو حق‌وردیان، آندرانیک اسکندری، .... نام‌هایی مانند خاچیکیان نشان می‌دهد که این‌ها از ارامنه تبریز بوده‌اند که بیشتر با ارامنه روسیه یا  ارمنستان حشر و نشر داشته‌اند و نه ارامنه روستاهای استان‌های مرکزی ایران، که وضع‌شان فرق می‌کرده است.
امّا "یان". این پسوند نسبتی است که در میان نام‌های فارسی و ارمنی مشترک است و انتساب به یک خاندان را می‌رساند. این پسوند در نام‌های ایرانی غیرارمنی نیز زیاد است: منصوریان، ضابطیان، گلپریان و غیره. "روبرت" و "صفر" و "یان" را که از نام نگارنده کم کنید، می‌ماند یک الف، که آن هم بی‌معنا نیست و اطلاعاتی در خود دارد. ماجرا از این قرار است که پدرم برای گرفته شناسنامه به اداره ثبت احوال می‌رود و وقتی مامور صدور شناسنامه فامیلش را از او می‌پرسد طبعاً می‌گوید "صافار". در زبان ارمنی صدای فتحه را نداریم و ارامنه به طور طبیعی به جای "اَ" نزدیک‌ترین مصوت را که "آ" باشد به زبان می‌آورند. و به این ترتیب این "آ" به عنوان تنها نشانه هویت فرهنگیِ ارمنی، در این نام باقی می‌ماند. و نام ملغمه‌ای می‌شود از فرهنگ محافظه‌کار روستاییِ در واهمه‌ی اواخر دوره قاجار، فرهنگ تازه‌شهری تهرانی متمایل به غرب، فرهنگ مشترک ارمنی-ایرانی (که در یک پسوند دیده می‌شود) و سرانجام فرهنگ ارمنی (که در مصوتی جامانده از یک آواهای گویش ارمنی منعکس شده است). اجزا نام‌ها چون لایه‌های زمین‌شناسی هریک بر اوضاع فرهنگی، سیاسی و اجتماعی دورانی گواهی می‌دهند. نام‌ها از خلال دوره‌های تاریخی و شرایط زندگی نسل‌ها می‌گذرند و از هر دوره چیزی در آن‌ها رسوب می‌کند. این آمیختگی فارسی-اروپایی-ارمنی زمانی برایم ناخوشایند بود. ملغمه بود. امّا امروز، برایم گواهی است بر اینکه در فرهنگ، چیز نابی وجود ندارد. فرهنگ‌های زنده ترکیبی هستند از تحولات تاریخی-فرهنگی که در نام‌ها رسوب می‌کند. شاید به جای ملغمه باید نامش را همنشینی فرهنگی گذاشت. امروز، به جای اینکه نگران این باشم که این ریشه‌های فرهنگی گوناگون می‌توانند مانع شکل‌گیری هویتی منسجم شوند، با نگاهی مثبت، هریک از اجزای این نام را به عنوان نمادی از فرهنگی می‌گیرم که می‌تواند به سهم خود به غنای هویت فرهنگی فردی کمک کند.

۷ نظر:

  1. این‌که گفتید در فرهنگ هیچ چیز نابی وجود ندارد را خوب گفتید ...

    پاسخحذف
  2. بسیار عالی بود آقای صافاریان. می خواستم اگر جسارت نباشه، به عنوان یک زبان شناس و ریشه شناس، به چندتا نکته اشاره کنم.

    همونطور که گفتید، روبرت (اصلش «هروذبرت») به معنی درخشان (یا «نام آور درخشان») ه. اما این ریشه در «لاتین» نیست. همانقدری که درست نیست که همه زبان هایی که با خط عربی نوشته می شند رو «عربی» بنامیم (از اردو و پشتو گرفته تا فارسی)، درست هم نیست که همه زبان هایی که به «خط» لاتین نوشته می شند رو «لاتین» خطاب کنیم. روبرت/هردوذبرت یک اسم آلمانيه، از ریشه های هروذ=نام آوری و بهرت=درخشان، شید.

    بعد، فکر می کنم این تصور اینکه اسم های خاص متعلق به مردمانی از دین های خاص بودند، یک کمی جدید و حاصل ناسیونالیسم زورکی قرن بیستمه. امروزه است که فکر می کنیم «صفر» باید حتما" یک اسم مسلمانی باشه، یا ارمنی ای که اسم خودش رو صفر گذاشته یا از مسلمانان می ترسیده یا مثلا تمایلات اسلامی داشته. می بینید که در بین شاهان محلی ارمنستان در قرون وسطی، که نه از مسلمانان می ترسیده اند نه میلی به اسلام داشتند، اسم «عباس» معموله. مسلمانانی که اسم های غیر اسلامی داشته باشند کم نبودند (ابوشجاع «پناه خسرو» عضد الدوله، مردانشاه بن ایوب، ابولساج دیوداد بن دیوبند...). مردم معمولی، بخصوص بخاطر خبر نداشتن از این مطلب که کدام اسم «ارمنی» است و کدام «اسلامی»، برایشان اتفاقا" کمتر از ما فرق می کرده است.

    آخر اینکه «ارامنه» یک جمع عربی است از یک کلمه غیر عربی. مثل اتراک و اکراد و الوار، نامنوس است و بی دلیل. منظور دشمنی یا مثلا «پاک» کردن زبان فارسی نیست، منظور فقط اینست که «ارامنه» استفاده بی دلیلی است.

    پاسخحذف
  3. با تشکر از اظهار نظرتان در یک مورد بحث دارم با شما. من همچنان معتقدم که اگر یک هندی امروز یک ژاپنی بک اسم ایرانی روی بچه اش بگذارد، این یا ناشی از گرایش او به ایران می تواند باشد یا ناشی از ترس او از ایرانیان (به فرض محال اگر در یک روستایی در وسط یک منطقه ایرانی زندگی بکند). طبیعی این است که آدم ها اسم های قوم و زبان و دین خودشان را روی بچه های شان می گذارند، اگر غیر از این باشد، یکی از دو عامل فوق در کارند. در مورد من گرایش به غرب از یک سو و ترس یا میل از محیط اسلامی از سوی دیگر به آن چیزی منجر شده است که هم می توان ملغمه اش دانست هم یک جور نمایش همزیستی فرهنگ ها و همان طور که در نوشته آورده ام من هیچ مشکلی ندارم که آدم ها اسم بچه های شان را از اقوام دیگر انتخاب کنند. زمانی خودم خیلی میل داشتم اگر بچه ام دختر بود اسمش را بگذارم کیوکو که یک اسم ژاپنی است و یکی از شخصیت های بسیار دوست داشتنی فیلمی از یاسوجیرو اوزو. باز هم ممنون از اظهار مفصل تان

    پاسخحذف
  4. استاد، متشکر از جوابتان. بحثی نیست. اما اگر دوست داشتید، این مقاله رو مطالعه کنید...

    Morony, Michael G. "The Age of Conversions: A Reassessment." In Michael Gervers and Ramzi Jibran Bikhazi, eds., Conversion and Continuity: Indigenous Christian Communities in Islamic Lands Eighth to Eighteenth Centuries, 135-150. Toronto: Pontifical Insitute of Mediaeval Studies, 1990.

    پاسخحذف
  5. می خوانمش اگر آنلاین باشد. ظاهراً آدرس آنلاین نیست. شاید در گوگل بوکس پیداش کنم. ممنون. من هم مایلم مسلمان ها و غیرمسلمان ها از هم نترسند، امّا واقعیت جز این است. من هم کتابی دارم که خواندنش را به شما توصیه کنم. کتاب تاریخ جلفای اصفهان نوشته در هوهانیان ترجمه موسوی فریدنی و لئون میناسیان انتشارات زنده رود اصفهان. و اینکه غرض از همه این حرف ها این است که کاش اقوام گوناگون تحت تاثیر هنر و ارزش های یکدیگر قرار بگیرند و به هم بگروند و اسمهای یکدیگر را بردارند نه از سر ترس.

    پاسخحذف
  6. متاسفانه آنلاین نیست. سعی می کنم پیدایش کنم و برایتان بفرستم (نویسنده اش استادم بود در دوره دکترا). تاریخ جلفای اصفهان رو خواندم، اما متشکر از توصیه تون. اگر به تاریخ جلفا و شبکه های تجاری ارمنی که از جلفا هدایت می شدند علاقه دارید، باید کتاب جدید دوست من سبو اصلانیان که الان استاد تاریخ دانشگاه یوسی ال ای شده رو مطالعه بفرمائید. من هم کاملا از سرعلاقه به ارمنی یاد گرفتن دست زده ام (والبته بخاطر رشته ام و اینکه مووسس خورناتسی و اغیشه و غازار و بقیه لطف کرده اند و راجع به دوره من نوشته اند). راستش اسم های محبوبم هم، اگر یک روزی بچه دار بشم، ارمنی هستند: وراز-تیروتس و تردات، که هردو از ریشه پارتی هستند و هم ارمنی و هم ایرانی!

    پاسخحذف
  7. ضمنا"، این هم مطلب وبلاگ من در همین مورد که تحت تاثیر شما و بهمن دارالشفایی نوشته شده:

    http://arzyabi.blogspot.com/2012/03/blog-post.html

    پاسخحذف