‏نمایش پست‌ها با برچسب مهرجویی. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب مهرجویی. نمایش همه پست‌ها

اسفند ۱۱، ۱۳۸۹

مهرجویی در برابر فرهادی و میرکریمی: یک مقایسه

آیا شباهتی هست بین دو فیلم برتر جشنواره امسال: یک حبه قند و جدایی نادر از سیمین؟ در نگاه اول خیر. یکی در یزد در خانواده‌ای سنتی تقریباً به تمامی در محیط بسته یک خانه قدیمی می‌گذرد و دیگری در تهران در آپارتمان‌ خانواده‌ای متجدد، در خیابان و دادگاه. یکی پرحادثه است و موقعیت پشت سر موقعیت و غافلگیری پشت سر غافلگیری، در آن یکی (یک حبه قند) تعداد رویدادها کم است (دست کم سازنده‌اش فکر می‌کند چنین است). ...
امّا شاید با دقت بیشتر بتوان مشابهت‌هایی دید.
در هر دو فیلم عامل اصلی بحران مسئله مهاجرت است. برنامه ترک وطن. این امر در جدایی نادر از سیمین در همان سکانس اول آشکارا مطرح می‌شود و در یه حبه قند، این عقدِ بدون داماد است که چون عنصری ناساز و نمادِ نفوذ زندگی امروزی در زندگی سنتی غبطه‌برانگیزی که آن حیاط زیبا یادگار آن است، بر سراسر فیلم سایه انداخته است. هر دو فیلم در عمق خود زن را مسبب و محمل این میلِ رفتن و مهاجرتی می‌دانند سبب بحران شده است. در جدایی سیمین از نادر این آشکار است. استدلال‌های سیمین در صحنه دادگاه در ابتدای فیلم بسیار غیرقابل‌دفاع هستند در مقابل تمایل شوهرش به ماندن در کنار پدرِ بیمار و در یه حبه قند به تدریج می‌فهمیم که تصمیم زن اصلی فیلم به ازدواج با کسی در خارج از کشور، به بهای گسستن دلبستگی عاشقانه‌ای بوده است و دختر از این امر احساس شرم می‌کند (پنهان کردن بساط عقد را به یاد بیاورید در اواخر فیلم). هیچ یک از دو فیلم آشکار زن را محکوم نمی‌کنند، امّا در لایه‌های عمیق‌تر این داوری وجود دارد. اصغر فرهادی در مصاحبه‌هایش همیشه تاکید دارد که می‌کوشد از داوری بپرهیزد و داوری را به تماشاگر بسپارد، امّا نکته این است که در روایت، قصه‌گو (فیلمساز و فیلمنامه‌نویس) آشکار نمی‌گوید فلانی بد است یا فلان عمل مذموم است، بلکه ــ شاید ناخودآگاهانه ــ اطلاعاتی ارائه می‌کند و موقعیتی می‌چیند که بیننده خواه نا خواه یکی از شخصیت‌ها را نسبت به دیگری محق‌تر می‌بیند.