... امّا بازتاب این اتفاق مبارک در قشر روشنفکر و تحصیلکرده ایرانی از خصوصیاتی در فرهنگ ایرانی و بخصوص فرهنگی روشنفکری ایرانی حکایت میکند که چندان جای خوشحالی نیست. هیجان و هلهله و به خود تبریک گفتن و از خود متشکر بودن عمومی در این ماجرا از چه حکایت میکند؟
ــ از فقدان تقریباً مطلق تفکر انتقادی در برخورد به پدیدههای اجتماعی و فرهنگی. منتقدی مینویسد: "چه اشکالی دارد جوّگیر شویم". خوب انتظار از روشنفکر (بخصوص منتقد) این است که جوّگیر نشود، مرعوب اکثریت (اکثریت آن قشر یا گروه اجتماعی خاص) نشود و بتواند به سردی آنچه را بدیهی انگاشته میشود مورد تامل و پرسش قرار دهد. گمانم گفتهاند که نقد مهمترین خصیصه و کلید تفکر مدرن است. حق داریم از قشر تحصیلکرده انتظار داشته باشیم رفتارشان از رفتار هواداران تیمهای ورزشی قدری متفاوت باشد.
ــ از غلبه کامل تکصدایی در جبهه موافقان فرهادی. تکصدایی همه جا ترسناک است و همه جا کاذب. نمیتواند صداهای دیگری نباشد، امّا صدای این صداهای دیگر در نمیآید. از ترس. نه از ترس داغ و درفش، از ترس انگ خوردن در فضایی که منطق آرایش جنگی غالب میشود. منطقِ یا با منی یا با طرف مقابل. یا طرفدار فرهادی و گلدن گلاب هستی یا طرفدار کسانی که خانه سینما را تعطیل کردند. وسط، برای اندیشیدن، جایی باقی نمیماند. این یعنی تعطیل تفکر. در مسائل فرهنگی و اندیشگی، زیانآورتر از این آرایش و منطق،چیزی نیست.
ــ از فقدان تقریباً مطلق تفکر انتقادی در برخورد به پدیدههای اجتماعی و فرهنگی. منتقدی مینویسد: "چه اشکالی دارد جوّگیر شویم". خوب انتظار از روشنفکر (بخصوص منتقد) این است که جوّگیر نشود، مرعوب اکثریت (اکثریت آن قشر یا گروه اجتماعی خاص) نشود و بتواند به سردی آنچه را بدیهی انگاشته میشود مورد تامل و پرسش قرار دهد. گمانم گفتهاند که نقد مهمترین خصیصه و کلید تفکر مدرن است. حق داریم از قشر تحصیلکرده انتظار داشته باشیم رفتارشان از رفتار هواداران تیمهای ورزشی قدری متفاوت باشد.
ــ از غلبه کامل تکصدایی در جبهه موافقان فرهادی. تکصدایی همه جا ترسناک است و همه جا کاذب. نمیتواند صداهای دیگری نباشد، امّا صدای این صداهای دیگر در نمیآید. از ترس. نه از ترس داغ و درفش، از ترس انگ خوردن در فضایی که منطق آرایش جنگی غالب میشود. منطقِ یا با منی یا با طرف مقابل. یا طرفدار فرهادی و گلدن گلاب هستی یا طرفدار کسانی که خانه سینما را تعطیل کردند. وسط، برای اندیشیدن، جایی باقی نمیماند. این یعنی تعطیل تفکر. در مسائل فرهنگی و اندیشگی، زیانآورتر از این آرایش و منطق،چیزی نیست.