بهمن ۱۲، ۱۳۸۲

گاوخونی: تکرار یک رمان


این تكه از كتاب گاوخونی نوشته جعفر مدرس صادقی را بخوانید:
... زنم نمی گفت "بیا بریم دكان خیاطی مان را راه بیندازیم". می گفت: "این لباس قشنگه؟"
می گفتم "بله. خیلی قشنگه".
می گفت "اگه گفتی چند تموم شده برام؟"
می گفتم "نمی دونم".
می گفت "حالا یك قیمتی بگو".
یك قیمتی می گفتم. قیمت بالایی می گفتم. چون كه می دانستم این طور می خواست.
آن وقت، او قیمت پایینی می گفت.
من تعجب می كردم. چون كه می دانستم این طور می خواست..."

تكه فوق العاده ای است. تیزبینی راوی اوّل شخص در مشاهده شیوه غیرمستقیم طرح مسائل از سوی زنش، تناقض بین آنچه راوی می اندیشد و آنچه به زبان می آورد، تن دادن او به خواست زنش تا آن اندازه كه واكنش هایی را نشان می دهد كه فكر می كند زنش از او انتظار دارد، همه اینها در این تكه كوتاه جمع اند. علاوه بر این، گفت وگوها و اندیشه های راوی ریتم خوبی دارند و خوب در هم تنیده شده اند. حالا ببینیم فیلم گاوخونی این تكه را چگونه به سینما برمی گرداند. همه این متن عیناً روی تصویری از بهاره رهنما در حال حرف زدن خوانده می شود. به این ترتیب چه چیزی به این متن نوشتاری اضافه می شود؟ چه تفسیر جدیدی از این متن ارائه می گردد؟ تجربه تماشای این تكه فیلم چه مزیتی نسبت به تجربه خواندن متن نوشتاری دارد؟

بله، بهروز افخمی كارگردان توانایی است. فضاسازی فیلم، به خصوص در صحنه های بیرونی و به خصوص در صحنه های كنار رودخانه خیلی خوب است، بازی ها به دقت كنترل شده اند تا همین فضاسازی را تقویت كنند. فیلم یكدست است، یعنی روشی برگزیده و تا انتها وفادار به این روش پیش می رود، و به لطف همه اینها و مهم تر از این ها متن خوب كتاب مدرس صادقی، بیننده را، به خصوص بیننده ای را كه كتاب گاوخونی را نخوانده باشد، نباید چندان ناراضی از سالن سینما بیرون رود. امّا نكته مهم این است كه روش برگزیده شده، ایده اوّلیه ساختار فیلم، هرچند ابتكاری، امّا نادرست است و محصولش فیلمی است كه در بسیاری جاها ملال آور است و مهم تر از همه اینكه در حدّ یك كنترپوان تصویری گاه هماهنگ و گاه ناهماهنگ با متن باقی مانده است.ساختار پایه فیلم یك عنصر اساسی دارد؛ اینكه فیلم تا نزدیك به اواخر آن از نماهایی تشكیل شده است كه همه نقطه دید راوی هستند. اوّلاً: راوی اوّل شخص در نوشتار یك شیوه روایت بسیار طبیعی است و فی ذاته توجهی را به خود جلب نمی كند در حالی كه در فیلم، محدود ماندن به نقطه دید بصری راوی یك روش غیرعادی است و در جاهایی به كار گرفته می شود كه یك دلیل روایی خیلی قوی وجود داشته باشد (مثلاً در نشان ندادن چهره قاتلی كه قرار نیست بیننده او را بشناسد) و در مجموع حالتی معمایی به فیلم می دهد و كنجكاوی بیننده را به دیدن چهره راوی برمی انگیزد، به خصوص اگر راوی در بسیاری از صحنه های فیلم حضور داشته باشد. این حالت غیرعادی هیچ كمكی به فیلم گاوخونی نمی كند. البته وجه ذهنی فیلم را تقویت می كند، امّا این امر می توانست بدون این تمهید هم با دادن نماهای نقطه نظر فراوان تحقق یابد. در این حالت، فیلمساز می توانست امكانات متنوع تری در اختیار داشته باشد و از آن بخش هایی كه در شكل كنونی فیلم بین متن و تصاویر عدم ارتباط وجود دارد پرهیز كند. در این زمینه پرسش دیگری هم مطرح می شود: با چه منطقی در اواخر فیلم این راوی نامریی، مریی می شود؟
مشكل، مشكل اقتباس داستان های ذهنی است. در فیلم یك محكوم به مرگ گریخت ساخته روبر برسون، گفتار بسیار مفصلی روی تقریباً تمام فیلم است كه در رابطه با تصاویر، معناآفرینی می كند و تنش دراماتیك به وجود می آورد، امّا خود راوی را هم می بینیم. یعنی راوی ماجرایی را تعریف می كند و ما او را نیز به عنوان یكی از شخصیت هایی كه در این ماجرا نقش دارد، می بینیم. برای ایجاد فضای ذهنی نیازی به حذف تصویر راوی از پرده نیست. مهم تر اینكه چیزهایی كه راوی می اندیشد، چه بسا ارتباطی ندارند با چیزهایی كه می بیند. تمركز فیلم بر میدان دید راوی، به این سبب، حتی نقض غرض است و از ذهینت كار می كاهد. ساختن فیلم گاوخونی، بعد از دو فیلم جهان پهلوان تختی و شوكران، از نظر تماتیك هم وقفه ای در كارنامه افخمی است. دغدغه های آن دو فیلم، تنیدگی مسائل اجتماعی و مسائل اخلاقی در یك قالب قصه گویی عمدتاً كلاسیك، نوید فیلمسازی را می داد كه می توانست در این عرصه به مرتبه استادی برسد. این گونه بریدن از روش های پیشین، به سبب خطری كه فیلمساز می كند، البته ستودنی است.
امّا در مورد گاوخونی این خطر كردن نتیجه خوبی به بار نیاورده است. شاید به این سبب كه روحیه افخمی (و همین طور تهیه كننده فیلم علی معلم) اساساً با این گونه سینما سنخیتی ندارد؛ سینمایی كه وجه تجربی آن، با وجود حضور ستارگان مشهور سینما، غالب است. یك دلیل دیگر ناكامی فیلم گاوخونی این است كه فیلمساز گویی ابداً قصد ارائه تفسیری نو یا دركی شخصی از رمان گاوخونی را نداشته است، نمی خواسته با این متن نوشتاری وارد دیالوگ شود، بلكه فقط می خواسته آن را به فیلم برگرداند. هیچكاك در جایی گفته است كه وقتی می خواهد فیلمی بر اساس یك اثر ادبی بسازد، سراغ رمان های ضعیف تر می رود، چرا كه این آثار به سبب ضعف خود به او این امكان را می دهند كه به شیوه خود از آنها بهره برداری كند. گاوخونی رمان كاملی است و جای خالی چندانی برای كار فیلمساز باقی نمی گذارد.

روزنامه شرق در زمان نمایش فیلم در جشنواره فجر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر