دی ۱۶، ۱۳۸۴

آیا پایان‌های فیلم‌های كیارستمی باز و فیلم‌هایش چندآوایی هستند؟

بحث از ایهام پایان طعم گیلاس در میان منتقدان رواج تام دارد. هوادان پروپاقرص كیارستمی می گویند در پایان این فیلم كیارستمی به ما نمی‌گوید بالاخره بدیعی خودكشی می‌كند یا نه. شاید این درست باشد كه به این معنای كاملاً فنی ما ندانیم بدیعی خود را می‌كشد یا نه، اما چیزهای دیگری هستند كه با پایان یافتن فیلم با قطعیت تمام می‌دانیم. یكی اینكه تردیدی نیست كه بدیعی تحت تأثیر حرف‌های باقری قرار گرفته است. كیارستمی این را به زبان‌های گوناگون به ما می گوید: به زبان روایی، آنجا كه بدیعی را سراسیمه به دو نزد باقری بر می‌گرداند تا به او بگوید فراموش نكند حتماً پیش از ریختن خاك روی او با زدن سنگریزه حتماً مطمئن شود كه او مرده است؛ به زبان استعاری، وقتی از آن چشم‌اندازهای خاك‌گرفتة بخش اول فیلم ما را به مناظر رنگارنگ بخش آخر می‌كشد و از زبان باقری از راهی سخن می‌گوید كه دورتر اما سرسبزتر است؛ و بالاخره با افزودن بخش ویدئوئی پایان فیلم با صدای شاد ترومپت كه داد می‌زند "زندگی ادامه دارد"، اصل زندگی است، مرگ و خودكشی درست نیست. كاملاً عیان است كه فیلمساز از حرف‌های باقری حمایت می‌كند و او را همچون حكیم و فیلسوفی مردمی معرفی می‌كند كه مفهوم زندگی را بهتر از بدیعی می‌فهمد و به زبانی عامه‌فهم بیان می‌كند. حرف فیلم كاملاً قطعی است. فیلم، همچنان كه به پایان آن نزدیك می‌شویم، هیچ پرسشی طرح نمی‌كند كه شاید حق با بدیعی باشد كه می‌خواهد خودكشی كند و استدلالات باقری در باب زیبایی‌های سادة حیات سطحی و بچه‌گانه هستند. نمی‌خواهم بگویم چرا فیلم موضع مقابل را اتخاذ نمی‌كند، منظورم این است كه در باره چنین قصه و چنین پایان روشن و بی‌ابهامی سخن گفتن از عدم قطعیت و ایهام و امكان تأویل‌های گوناگون، عجیب است.
همین موضوع با تفاوت‌هایی در مورد زیر درختان زیتون نیز صدق می‌كند. بی‌تردید در پایان این فیلم حسین در اثر سماجت و پیگیری خود به طاهره می‌رسد. هرچند حركت آن دو را در یك نمای عمومی زیبا از طبیعت و از دور می‌بینیم، حرف‌هایشان را نمی شنویم و چهره‌هایشان را نمی‌بینیم تا بتوانیم بگوییم پاسخ طاهره چه بوده و تلاش حسین نتیجه داده است یا نه، اما فیلمساز با افزودن موسیقی شاد به این صحنه، تردیدی باقی نمی‌گذارد كه حسین جواب مثبت را گرفته و پیگیری و سماجتش به بار نشسته است.
صحنه پایانی زندگی و دیگر هیچ نیز كه مانند پایان زیر درختان زیتون در یك نمای عمومی طولانی می‌گذرد (هر دو نما بر دید تصویری و گرافیكی نیرومند كیارستمی شهادت می‌دهند)، با استفاده از موسیقی چیرگی عنصر انسانی و پشتكار و نیروی حیاتی را نشان می‌دهد.
هردو نمای عمومی فوق، اتفاقاً به معنای فنی كلمه ابهام دارند، مثلاً در نمای پایانی زیر درختان زیتون معلوم نیست چرا حسین پس از گرفتن جواب مثبت از دختر، بر می‌گردد و به طرف دوربین می‌دود (از دختر دور می‌شود). از نظر بیان تصویری دور شدن بر یگانگی و وصل دلالت نمی‌كند. اما این را باید به حساب ضعف فیلمساز در در آوردن احساس كاملاً روشنی كه می‌خواهد به بیننده منتقل كند گذاشت، نه به حساب ابهام یا ایهام نتیجه‌گیری فیلمساز و آزاد گذشتن بیننده كه هر برداشتی می‌خواهد بكند. آن موسیقی شاد و آن چشم‌انداز زیبا و سرسبز حقیقتاً جایی برای برداشت‌های گوناگون نمی‌گذارند.
استفاده از موسیقی برای تأكید بر قاطعیت دیدگاه فیلمساز در قبال ماجرایی كه به بیننده نشان می‌دهد، در پایان كلوزآپ هم هست. بعد از خریدن گل و حركت موتور مخملباف و سبزیان، در نماهایی كه در تركیب‌بندی آنها گل‌ها كاملاً برجسته هستند، موسیقی گرمی می‌آید كه احساس مثبت و انسانی فیلمساز را نسبت به سبزیان، رابطه‌اش با مخملباف و امكان شروع یك زندگی تازه برای او نشان می‌دهد. می‌توان گفت در پایان فیلم هیچ معلوم نیست آیندة سبزیان چه می‌شود و چه رویدادهایی در انتظار او هستند. این سخنی است كاملاً درست. اما موضوع این است كه فیلم با آن موسیقی مسلط (كه چون تنها جایی است كه از موسیقی استفاده شده تأثیر قوی‌تری هم بر ما می‌گذارد) درست سعی می‌كند توجه ما را از این آیندة نامطمئن منحرف كند. در اینجا هم در بینش فیلمساز نسبت به پایان ماجرایی كه برای ما حكایت كرده است ایهامی وجود ندارد. (می‌پذیرم كه در قسمت‌های دیگر فیلم، در ارائة شخصیت سبزیان این ایهام هست، در بسیاری جاها داوری درباره او براستی دشوار است و سبزیان را آن طور كه هست می‌بینیم، و تشخیص صداقت و ریای او حقیقتاً آسان نیست).
این حرف‌ها را این طور می‌توانم خلاصه كنم كه انتساب كیارستمی به پست‌مدرنیسم، دست كم از این دیدگاه خاص، یعنی با اتكا به عدم قطعیت حرف فیلم‌های او، به كلی نادرست است. پست مدرنیسم با عدم یقین و عدم قطعیت سروكار دارد و از نظر عاطفی سرد است (فیلمساز یا هنرمندی كه نمی‌تواند اطمینانی به احساسات خود در قبال ماجرایی كه نقل می‌كند داشته باشدــ اصولاً از دید پست مدرنیسم زندگی بازی است ــ نمی‌تواند نسبت به آنها احساس گرمی داشته باشد). اما كیارستمی در پایان همه فیلم‌هایش به احساس كاملاً مثبت و روشنی در قبال آدم‌هایش و در قبال كل زندگی اتخاذ می‌كند.

۱ نظر: