قصاب، قصه فرهنگ و توحش
کلود شابرول، از بنیانگذاران موج نو فرانسه، بعد از ساخت بیش از 70 فیلم و برنامه تلویزیونی در سن هشتاد سالگی درگذشت. سینمای موج نو فرانسه تاثیر انکارناپذیری بر همنسلان من، و نه تنها در ایران، گذاشته است. سینمایی مملو از زندگی و در عمق خود باور به فرهنگ به شیوه شاید فرانسوی. پاریس، شهرستانهای کوچک فرانسه، خیابانها و مردم عادی در رفت و آمد و همه اینها به زبان سینمایی ناب، با روحیهای عشق سینمایی و عشق هیچکاکی. یادتان میآید اسطورهسازی از کتاب را به عنوان نماد فرهنگ کتبی در فارنهایت 451 تروفو. گدار و تروفو نامهای شناختهشدهتری هستند، امّا شابرول هم ارز آنها و بلکه مهمتر است. احاطهای به همه آثار او ندارم، امّا دو فیلم او، یکی قصاب محصول 1970 و دیگری غزالها محصول یکی دو سال پیش از آن را در دورهای که دانشجوی سینما بودم دیدم و هر دو تاثیر شگرفی بر من گذاشتند به عنوان فیلمهایی که سینمای ناب را با مسائل پیچیده انسانی ترکیب میکنند و سینمای عامهپسند را با سینما جدّی. قصاب را چند سال پیش دوباره دیدم و بعد از آن دوباره و سهباره. در بنیان خود فیلمی است درباره تمدنی که بنیادش بر تغذیه از موجودات دیگر بنا نهاده شده است.
داستانی عاشقانه بین مردی که سالیان دراز در جبهههای جنگ کارش قصابی بوده و معملهای که در شهری کوچک به آموزش بچهها مشغول است. قصاب عاشق معلمه میشود. داستان یک داستان جنایی است. قتلهایی در روستا اتفاق میافتد. معلمه بچههای کلاسش را به گردش در طبیعت برده و در تصویری بامعنا خون یکی از مقتولین بر ساندویچی که یکی از بچهها میخواهد گاز بزند. زن بر اساس نشانههایی میفهمد که قاتل مردی است که به او اظهار عشق میکند. مرد به خانه زن راه پیدا میکند و در صحنهای که گمان میکنیم زن را خواهد کشت، با فرو کردن چاقو در شکم خودش، خودکشی میکند. زن مرد را با ماشین تا بیمارستان میبرد. در راه مرد به او میگوید که خون انسان و خون جانداران یک طعم دارد.
زن که نقشش را استفانی آودران زن آن زمان کلود شابرول بازی میکند با ملایمت و زیبایی خودویژهاش، با دلبستگیاش به یوگا و به ادبیات مظهر فرهنگ است. فرهنگ و عشق مترادف هم هستند و قصاب را به از دنیای خونریزی به دنیای عشق باز میآورند. امّا وجه تراژیک ماجرا آنجاست که دیگر دیر شده است. مرد در بیمارستان میمیرد. مرگ او را از خاموش شدن چراغ چشمکزن آسانسور میفهمیم. یکی از تصویرهایی که بعد از گذر سالیان دراز در خاطرم نقش بسته بود. زن تا صبح کنار رودخانه میایستد و میاندیشد. پایانی هم اندوهگین و هم خوشبینانه بدون اینکه سادهانگارانه باشد، چون مردی به قدرت عشق و فرهنگ از توحش بیرون آمده است.
قصاب یکی از زیباترین فیلمهای عشقی جهان است، یکی از جذابترین تریلرهای جنایی است، ستایشی است از فرهنگ و زییایی.
هنرمندان بزرگ با حتی یکی از کارهایشان میتوانند این گونه قلب و احساس ما را تسخیر کنند و مهری نازدودنی بر روح و روانمان بگذارند. شابرول بیتردید یکی از این هنرمندان است.
کلود شابرول، از بنیانگذاران موج نو فرانسه، بعد از ساخت بیش از 70 فیلم و برنامه تلویزیونی در سن هشتاد سالگی درگذشت. سینمای موج نو فرانسه تاثیر انکارناپذیری بر همنسلان من، و نه تنها در ایران، گذاشته است. سینمایی مملو از زندگی و در عمق خود باور به فرهنگ به شیوه شاید فرانسوی. پاریس، شهرستانهای کوچک فرانسه، خیابانها و مردم عادی در رفت و آمد و همه اینها به زبان سینمایی ناب، با روحیهای عشق سینمایی و عشق هیچکاکی. یادتان میآید اسطورهسازی از کتاب را به عنوان نماد فرهنگ کتبی در فارنهایت 451 تروفو. گدار و تروفو نامهای شناختهشدهتری هستند، امّا شابرول هم ارز آنها و بلکه مهمتر است. احاطهای به همه آثار او ندارم، امّا دو فیلم او، یکی قصاب محصول 1970 و دیگری غزالها محصول یکی دو سال پیش از آن را در دورهای که دانشجوی سینما بودم دیدم و هر دو تاثیر شگرفی بر من گذاشتند به عنوان فیلمهایی که سینمای ناب را با مسائل پیچیده انسانی ترکیب میکنند و سینمای عامهپسند را با سینما جدّی. قصاب را چند سال پیش دوباره دیدم و بعد از آن دوباره و سهباره. در بنیان خود فیلمی است درباره تمدنی که بنیادش بر تغذیه از موجودات دیگر بنا نهاده شده است.
زن که نقشش را استفانی آودران زن آن زمان کلود شابرول بازی میکند با ملایمت و زیبایی خودویژهاش، با دلبستگیاش به یوگا و به ادبیات مظهر فرهنگ است. فرهنگ و عشق مترادف هم هستند و قصاب را به از دنیای خونریزی به دنیای عشق باز میآورند. امّا وجه تراژیک ماجرا آنجاست که دیگر دیر شده است. مرد در بیمارستان میمیرد. مرگ او را از خاموش شدن چراغ چشمکزن آسانسور میفهمیم. یکی از تصویرهایی که بعد از گذر سالیان دراز در خاطرم نقش بسته بود. زن تا صبح کنار رودخانه میایستد و میاندیشد. پایانی هم اندوهگین و هم خوشبینانه بدون اینکه سادهانگارانه باشد، چون مردی به قدرت عشق و فرهنگ از توحش بیرون آمده است.
قصاب یکی از زیباترین فیلمهای عشقی جهان است، یکی از جذابترین تریلرهای جنایی است، ستایشی است از فرهنگ و زییایی.
هنرمندان بزرگ با حتی یکی از کارهایشان میتوانند این گونه قلب و احساس ما را تسخیر کنند و مهری نازدودنی بر روح و روانمان بگذارند. شابرول بیتردید یکی از این هنرمندان است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر