سال گذشته کتاب کوچکی درباره فیلم مستند نوشتم که به زودی توسط نشر ساقی منتشر خواهد شد. نوشتن این کتاب درباره مصاحبه با دغدغه کاملاً حرفهای به عنوان کسی که درباره فیلم مستند مینویسد و فیلم مستند میسازد شروع شد، امّا وقتی وارد موضوع شدم دیدم اولاً مصاحبه محدود به فیلم مستند نیست و ثانیاً وقتی به طور جدّی به آن میپردازیم، بحث ابعاد جامعهشناختی و فلسفی گستردهای پیدا میکند. دو تکه از مقدمه کتاب را در توضیح همین دو نکته در اینجا نقل میکنم و امیدوارم نشر ساقی بیش از این بدقولی نکند و هرچه زودتر کتاب را منتشر کند.
کار مستندساز به گزارشگری برای مطبوعات نزدیکتر است تا قصهگویی تصویری
نوشتن این کتاب از این فکر شروع شد که نقد فیلم مستند با نقد و تولید فیلم داستانی تفاوتهای بسیار اساسی دارد، همان طور که فرایند تولید فیلم مستند با فرایند تولید فیلم داستانی بسیار متفاوت است. اگر بخواهیم موضوع را کمّی کنیم، شاید بتوان گفت که به طور تقریبی کار کارگردان فیلم مستند سی درصد به کارگردان فیلم داستانی شباهت دارد و هفتاد در صد متفاوت است. در کارگردانی مستند نه داستان از پیش آماده هست و نه میزانسن و دکوپاژ، در حالی که کار کارگردان فیلم داستانی به طور اخص همین است، یعنی خرد کردن فیلمنامه به نماهای معین و طراحی حرکات بازیگران و دوربین. در عوض عناصری مانند مصاحبه، گفتار متن، استفاده از مواد آرشیوی صوتی و تصویری به یک فیلم مستند زندگی میبخشند. تبحر مستندساز در استفاده از این عناصر و توفیق و شکست او در این کار آن چیزی است که به داوری ما درباره یک کار مستند شکل میدهد. امّا شما کمتر منبعی و نوشتهای مییابید که به شرح این عناصر پرداخته باشد و به همین سبب نقدهایی هم که درباره فیلم مستند نوشته میشوند میل میکنند به سمت نقد فیلم داستانی یعنی توجه به میزانسن و زاویه دوربین و ... که در مستند اهمیتشان بسیار کمتر است تا در سینمای داستانی.
به گمان من کار مستندساز به یک گزارشگری برای مطبوعات نزدیکتر است تا قصهگویی تصویری که کار کارگردان فیلم داستانی است. در واقع در بسیاری از فیلمهای مستند، مستندساز یک خبرنگار تلویزیونی است. ما برای داوری درباره نیک و بد فیلمهای مستند نیاز داریم عناصر تشکیلدهنده آن ـ از جمله مصاحبه ـ را بهتر بشناسیم. نمونههای موفق مصاحبه را بررسی کنیم و به لحاظ نظری موقعیت مصاحبه را زیر ذرهبین بگذاریم. این کنکاش در نهایت هم به مستندسازان کمک خواهد کرد و هم به منتقدان فیلم مستند.
آیا حرفهای مصاحبهکننده حجت و سندند؟
مصاحبه تنها در فیلم مستند کاربرد ندارد. مصاحبه برای استخدام و ارزیابی کارکنان، مصاحبه نوشتاری در مطبوعات و مصاحبه صوتی در رادیو، مصاحبه برای درمان در روانپزشکی و روانکاوی و ... دیگر کاربردهای مصاحبه هستند و مستندساز با دقت در مشابهتها و تفاوتهای مصاحبه برای فیلم با این مصاحبهها میتواند چیزهای زیادی بیاموزد. علاوه بر این، میتوان از پژوهشهایی که در این رشتهها درباره مصاحبه انجام شده است، با لحاظ کردن تفاوتهای آنها با مصاحبه تصویری، استفاده کرد.
امّا همه موارد بالا یک وجه اشتراک مهم دارند. موقعیت مصاحبه در همه آنها تکرار میشود و با خود پرسشهای فلسفی و اخلاقی بسیاری پیش میآورد. آیا حرفهای مصاحبهکننده حجت و سندند؟ از کجا میتوان فهمید مصاحبه شونده راست میگوید یا نه؟ آیا ماجرایی را که تعریف میکند به درستی به یاد میآورد؟ اگر نمیتوانیم به حرفهای او اعتماد کنیم، پس فایده مصاحبه و سندیت آن چیست؟ تعمق در این پرسشها ما را به مباحث پیچیدهای درباره نسبت واقعیت و بازنمایی تصویری آن و همین طور حضور اجتماعی و حقیقت درونی آدمها رهنمون میشود که بخشهای پایانی این کتاب تنها مقدمهای بر آنهاست.
از سوی دیگر اختیار تامی که مستندساز و تدوینگرش با مادّه خام مصاحبه دارند و میتوانند به میل خود از میان آن برگزینند یا آن را پس و پیش کنند مسائلی اخلاقی پیش روی آنها قرار میدهد. این مسائل اخلاقی میتوانند به مسائل حقوقی نیز بیانجامند و حقوق مصاحبهشونده و نحوه برخورد حقوقی با آن را پیش بکشند. در این زمینه هم البته هنوز در آغاز راهیم و در این کتاب بیشتر طرح مسئله شده است تا حرفی قطعی و نهایی زده شده باشد. هدف این بوده که ذهن خواننده که یا مستندساز است یا ممکن است روزی جلوی دوربین مستندسازی بنشیند در این زمینه فعال شود و راه درست و به راه میانهای رسید برای رابطهای عادلانه میان مستندساز و مصاحبهشونده.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر