این روزها وقتی برخی آشنایان پرسوجو میکنند که "نیستی" و من در پاسخ توضیح میدهم که در یک مجله ارمنیزبان مشغولم، هنوز اسم مجلهمان را نگفته، میگویند "آلیک؟" و من حرصم میگیرد چون با "آلیک" مخالفم، چون مجلهای که در آن کار میکنم، "هویس"، میخواهد چیزی باشد متفاوت با "آلیک".
"آلیک" روزنامهای است ارمنیزبان که از سال 1310 در تهران منتشر میشود. در آغاز مدتی ماهنامه و هفتهنامه بوده است و از سال 1341 به طور منظم به صورت روزنامه منتشر شده است و بعد از روزنامه اطلاعات دومین روزنامه قدیمی کشور است. اینکه من روش "آلیک" را از منظر روزنامهنگاری نمیپسندم دلایلی دارد که در اینجا نمیتوان بسط داد، امّا خلاصهاش این است که "آلیک" روزنامهای است که تفکر سیاسی معینی را دنبال میکند که از دید من یک جور ملّیگرایی تعصبآلود است. البته تا اینجای مسئله ایرادی ندارد، امّا شاید این روزنامه به عنوان تنها روزنامه ارمنیزبان ایران، میتوانست عرصهای نیز برای انعکاس نگاههای متنوع و حضور آدمهای دیگراندیش به وجود بیاورد، که نیاورده است. حاصل کار روزنامهای است که محافظهکاری از سرتاپای آن میبارد. نه تنها به لحاظ محتوا که گفتم بحث دیگری است و خاص روزنامه نیست و به حزب سیاسی پشتِ آن برمیگردد، بلکه همچنین از نظر شکل و شمائل، زبان، نوآوری در شکل ارائه گزارشها و گزینش عنوانها و ... ادامه نمیدهم، چون روزنامه به زبان ارمنی منتشر میشود و بیشتر خوانندگان این یادداشت از نمیتوانند درستی این انتقادات را بیازمایند و مستقلاً درباره آن داوری کنند.
اصلاً انتشار روزنامه به زبان فارسی خود پرسشی است. در بیشتر نقاط دنیا روزنامههای ارامنه به صورت دو زبانه یا به زبان کشور میزبان در میآیند. "آکوس" از نشریات ارامنه ترکیه به سردبیری هراند دینک فقید که به دست متعصبین ترک ترور شد به زبان ترکی در میآمد و شاید به همین سبب بود که ترور او واکنشی چنان گسترده در میان روشنفکران ترک داشت و در تشییع جنازه او انبوهی از شهروندان ترک به خیابانها ریختند و فریاد زدند "ما همه هراند دینک هستیم، ما همه ارمنی هستیم". منظور از این نمونه آن است که اگر میخواهی با جامعه بزرگ سخن بگویی باید به زبان جامعه بزرگ سخن بگویی. امّا این خود پارادوکسی است. زبان ارمنی بخش اساسی هویت ملّی ارامنه تلقی میشود و انتشار نشریه به فارسی به معنی پذیرش این واقعیت میبود که این زبان کارآیی خود را به عنوان زبانی زنده از دست داده است. امّا این امر از یک عدم تمایل به تعامل با جامعه بزرگ نیز آب میخورد. بسیاری از مسائلی که در روزنامهای مانند "آلیک" منتشر میشوند اصولاً به درد جامعه بزرگ نمیخورند. علاوه بر این، زبان ارمنی حریم خصوصی امنی به وجود میآورد که در آن میتوان با همزبانان خود (آن هم آنهایی که میتوانند ارمنی را راحت بخوانند) گفتوگو کرد بدون اینکه غیر بداند چه میگویید.
و با این گونه فقدان تعامل بین جامعه بزرگ و اقلیت قومی مفروض، طبیعی است که چند نسل طول بکشد تا جامعه بزرگ نامت را یاد بگیرد و شهروندان به مسائل جامعه کوچک تو علاقه نشان ندهند، هرچند این مسائل، مسائل جامعه بزرگ هم هست.
به هر رو، "آلیک" با هشت دهه پیشینه انتشار، توانسته است نام خود را در تاریخ مطبوعات ایران و در حافظه جمعی جامعه بزرگ ایران ثبت کند. این ثبات البته بیارتباط نیست با آن محافظهکاری بنیادینی که به آن اشاره کردم. اقلیتهای قومی و دینی به تجربه میآموزند که چطور با شرایط اجتماعی و سیاسی بسیار متفاوت همساز شوند تا بتوانند به بقای خود ادامه دهند. "آلیک" در دو حکومت و در پنج-شش نوع فضای سیاسی-اجتماعی متفاوت به حیات خود ادامه داده است و برای این کار بهایی پرداخته است که بخشی از آن رکود، اینرسی و مقاومت در برابر تغییر است. در روزنامه "آلیک" هم تغییرات رخ داده است امّا بسیار کند و لنگ لنگان به دنبال تغییرات جامعه بزرگ.
با این همه "آلیک" عنوان یک واقعیت انکارناپذیر، یک موسسه انتشاراتی باثبات، در تاریخ ارامنه ایران نقشی بازی کرده است که نه میتوان بر آن چشم بست و نه میتوان از کنارش گذشت. تردید ندارم آنها که کار واقعی تهیه مطالب و نگارش مقالات و آرایش صفحات و چاپ روزنامه را انجام میدهند، همانند همه همکاران خود در نشریات دیگر علاقه دارند کارشان را به بهترین نحو انجام دهند. و البته گاهی هم چارچوبها و شرایط روزنامه را تنگ مییابند و بیرون میزنند. من خود نوشتن مقاله و نقد فیلم را در اوائل دهه 1350 از "آلیک" شروع کردم.آن هم به صورت حرفهای، یعنی پول هم میگرفتم. در دبیرستان درس میخواندم و سردبیر روزنامه مدّتی خاژاک دِر گریگوریان بود که درس خوانده فرانسه بود و آشنا با سینما و با من درباره نقدهایی که مینوشتم بحث میکرد و برایم عجیب بود که سردبیر "آلیک" میتواند درباره سینما بحث کند. امّا این همکاری دیری نپایید. "آلیک" تنگ بود، جامعه بزرگ در تلاطم و ...
"آلیک" روزنامهای است ارمنیزبان که از سال 1310 در تهران منتشر میشود. در آغاز مدتی ماهنامه و هفتهنامه بوده است و از سال 1341 به طور منظم به صورت روزنامه منتشر شده است و بعد از روزنامه اطلاعات دومین روزنامه قدیمی کشور است. اینکه من روش "آلیک" را از منظر روزنامهنگاری نمیپسندم دلایلی دارد که در اینجا نمیتوان بسط داد، امّا خلاصهاش این است که "آلیک" روزنامهای است که تفکر سیاسی معینی را دنبال میکند که از دید من یک جور ملّیگرایی تعصبآلود است. البته تا اینجای مسئله ایرادی ندارد، امّا شاید این روزنامه به عنوان تنها روزنامه ارمنیزبان ایران، میتوانست عرصهای نیز برای انعکاس نگاههای متنوع و حضور آدمهای دیگراندیش به وجود بیاورد، که نیاورده است. حاصل کار روزنامهای است که محافظهکاری از سرتاپای آن میبارد. نه تنها به لحاظ محتوا که گفتم بحث دیگری است و خاص روزنامه نیست و به حزب سیاسی پشتِ آن برمیگردد، بلکه همچنین از نظر شکل و شمائل، زبان، نوآوری در شکل ارائه گزارشها و گزینش عنوانها و ... ادامه نمیدهم، چون روزنامه به زبان ارمنی منتشر میشود و بیشتر خوانندگان این یادداشت از نمیتوانند درستی این انتقادات را بیازمایند و مستقلاً درباره آن داوری کنند.
اصلاً انتشار روزنامه به زبان فارسی خود پرسشی است. در بیشتر نقاط دنیا روزنامههای ارامنه به صورت دو زبانه یا به زبان کشور میزبان در میآیند. "آکوس" از نشریات ارامنه ترکیه به سردبیری هراند دینک فقید که به دست متعصبین ترک ترور شد به زبان ترکی در میآمد و شاید به همین سبب بود که ترور او واکنشی چنان گسترده در میان روشنفکران ترک داشت و در تشییع جنازه او انبوهی از شهروندان ترک به خیابانها ریختند و فریاد زدند "ما همه هراند دینک هستیم، ما همه ارمنی هستیم". منظور از این نمونه آن است که اگر میخواهی با جامعه بزرگ سخن بگویی باید به زبان جامعه بزرگ سخن بگویی. امّا این خود پارادوکسی است. زبان ارمنی بخش اساسی هویت ملّی ارامنه تلقی میشود و انتشار نشریه به فارسی به معنی پذیرش این واقعیت میبود که این زبان کارآیی خود را به عنوان زبانی زنده از دست داده است. امّا این امر از یک عدم تمایل به تعامل با جامعه بزرگ نیز آب میخورد. بسیاری از مسائلی که در روزنامهای مانند "آلیک" منتشر میشوند اصولاً به درد جامعه بزرگ نمیخورند. علاوه بر این، زبان ارمنی حریم خصوصی امنی به وجود میآورد که در آن میتوان با همزبانان خود (آن هم آنهایی که میتوانند ارمنی را راحت بخوانند) گفتوگو کرد بدون اینکه غیر بداند چه میگویید.
و با این گونه فقدان تعامل بین جامعه بزرگ و اقلیت قومی مفروض، طبیعی است که چند نسل طول بکشد تا جامعه بزرگ نامت را یاد بگیرد و شهروندان به مسائل جامعه کوچک تو علاقه نشان ندهند، هرچند این مسائل، مسائل جامعه بزرگ هم هست.
به هر رو، "آلیک" با هشت دهه پیشینه انتشار، توانسته است نام خود را در تاریخ مطبوعات ایران و در حافظه جمعی جامعه بزرگ ایران ثبت کند. این ثبات البته بیارتباط نیست با آن محافظهکاری بنیادینی که به آن اشاره کردم. اقلیتهای قومی و دینی به تجربه میآموزند که چطور با شرایط اجتماعی و سیاسی بسیار متفاوت همساز شوند تا بتوانند به بقای خود ادامه دهند. "آلیک" در دو حکومت و در پنج-شش نوع فضای سیاسی-اجتماعی متفاوت به حیات خود ادامه داده است و برای این کار بهایی پرداخته است که بخشی از آن رکود، اینرسی و مقاومت در برابر تغییر است. در روزنامه "آلیک" هم تغییرات رخ داده است امّا بسیار کند و لنگ لنگان به دنبال تغییرات جامعه بزرگ.
با این همه "آلیک" عنوان یک واقعیت انکارناپذیر، یک موسسه انتشاراتی باثبات، در تاریخ ارامنه ایران نقشی بازی کرده است که نه میتوان بر آن چشم بست و نه میتوان از کنارش گذشت. تردید ندارم آنها که کار واقعی تهیه مطالب و نگارش مقالات و آرایش صفحات و چاپ روزنامه را انجام میدهند، همانند همه همکاران خود در نشریات دیگر علاقه دارند کارشان را به بهترین نحو انجام دهند. و البته گاهی هم چارچوبها و شرایط روزنامه را تنگ مییابند و بیرون میزنند. من خود نوشتن مقاله و نقد فیلم را در اوائل دهه 1350 از "آلیک" شروع کردم.آن هم به صورت حرفهای، یعنی پول هم میگرفتم. در دبیرستان درس میخواندم و سردبیر روزنامه مدّتی خاژاک دِر گریگوریان بود که درس خوانده فرانسه بود و آشنا با سینما و با من درباره نقدهایی که مینوشتم بحث میکرد و برایم عجیب بود که سردبیر "آلیک" میتواند درباره سینما بحث کند. امّا این همکاری دیری نپایید. "آلیک" تنگ بود، جامعه بزرگ در تلاطم و ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر