این عنوان یکی از نخستین مطالبی است که برای "پیک مستند" نوشتم. یعنی تاریخ نگارش آن برمیگردد به اندکی کمتر از چهار سال پیش. آن را با تغییر اندکی مجدداً در اینجا می آورم، چرا که گمان می کنم به شیوهای موجز تفاوت عظیم شرایطی را که ما امروز در آن فیلم می سازیم با شرایط دو- سه دهه پیش نشان میدهد.
ر.ص.
مدّتهاست این واقعیت ساده که ”جای اصلی نمایش فیلم مستند تلویزیون است“ به مناسبتهای مختلف خود را به رخ میکشد. اخیراً در نوشتهای به نام تی وی فوبیا کوشیدم وجوه مختلف این رابطه را بشمارم و مسئله را قدری تشریح کنم. نتیجهای که به آن رسیدم این بود:
” شما را به خدا طوری مستند نسازید و طوری درباره فیلم مستند صحبت نکنید که انگار در میانه سده گذشته داریم با دوربینهای 35 میلیمتری برای نمایش در سالنهای سینما فیلم میسازیم.“
در واقع نتیجهای که قدری گستردهتر از مقوله سینمای مستند و تلویزیون است و از تحول عجیب و غریب رشتهای از فیلمسازی که به آن سینمای مستند میگوییم حکایت میکند. امید من این است که در این سایت بتوانیم به درک درستی از این شرایط جدید و بسیار جدید و دائماً متحول برسیم تا کارهایمان و مداخلهمان در این حوزه واقعبینانه و مفید باشد.
در گستردگی تحولات دهههای اخیر چه چیز گویاتر از این که در واقع آنچه به ”فیلم مستند“ یا ”سینمای مستند“ موسوم است نه فیلم است، نه مستند است، نه سینماست.
اکثر فیلمهای مستندی که امروزه تولید میشوند در واقع فیلم نیستند، ویدئو هستند. البته در اینجا میتوان وارد این بحث زبانشناسی شد که کلمه ”فیلم“ در تکامل تاریخی خود معنایی گستردهتر از نوار سلولوئیدی پوشیده از یک لایه امولسیون حساس به نور به خود پذیرفته و به نوعی اثر هنری (هنری؟ آیا همه مستندها کارهای هنریاند؟) اطلاق میشود که از تصاویر متحرک جاری در زمان ساخته شده است. بسیار خب، این اعتراض وارد است. حقیقتاً امروزه وقتی از فیلم صحبت میکنیم همین معنی اخیر مورد نظرمان است نه جنس مادّه خام اثر. امّا این هم حقیقت دارد که امروزه بسیاری از فیلمهای مستند با دوربین ویدئویی ساخته میشوند و استفاده از دوربین ویدئویی (بخصوص شکلهای امروزی آن که روزبهروز کوچکتر و ارزانتر میشوند) اثر عمیقی بر زیباییشناسی مستندسازی گذاشته است و حتی شاید مفهوم فیلم مستند را عوض کرده باشد. پس مستند در واقع فیلم نیست و اگر همچنان آن را فیلم مینامیم به خاطر عوض شدن خود مفهوم کلمه فیلم است.
تصویر مستند دیگر مستند هم نیست. احتمالاً از اوّل هم نبوده است. از اوّل هم مستند نامیدن و ارزش سند قائل شدن برای تکه فیلمهایی که بدون بازیگر و دکور و داستانهای دراماتیک پررنگ ساخته میشدند از این توهم ناشی شده است که گویا نشان دادن فیلمِ چیزی سندی است بر واقعی و حقیقی بودن آن. امروز دیگر کاملاً عیان است که چنین نیست. امروز که میتوان همه گونه دستکاری در تصویر ویدئویی کرد و طوری این کار را کرد که هیچ بینندهای متوجهش نشود، دیگر سخن گفتن از سندیت تصویر مستند سادهلوحی است. گذشته از دستکاری در تصاویر، به کمک تدوین هم میتوان تصاویر را چنان چید که تصور نادرستی از واقعیت را به ذهن بیننده القا کنند. حقیقت این است که با سینمای مستند بهتر (و به نحو خطرناکتری) میتوان دروغ گفت تا در سینمای داستانی که از ابتدای داعیه سند بودن ندارد. البته تصویر متحرک ارزش سند بودن میتواند داشته باشد مشروط بر آنکه کسی که تصویر را میگیرد یا فیلم را میسازد تعهد اخلاقی داشته باشد. در نهایت تعیینکننده درستکاری و تعهد اخلاقی، انسانی است که از دوربین به عنوان وسیلهای برای سخن گفتن استفاده میکند.
فیلمهای مستند امروزی سینما هم نیستند، تلویزیوناند. سینما، فارغ از بحثهای پیچیده نظری، بالاخره معنایی دارد: سالن تاریک، سئانس دوساعته، جمعیتی که دوروبرت نشستهاند، خرید بلیط و سالن انتظار با دیوارهای پوشیده از پوستر و بوفه فروش تنقلات و ... وقتی فیلمی را در خانه بر صفحه تلویزیون میبینی هیچکدام اینها نیستند. پس مستند تلویزیون است نه سینما. آیا این امر اهمیتی دارد؟ البته. شرایط تماشای تلویزیون به کلی با شرایط تماشای فیلم در سینما فرق میکند. نامتمرکز بودن حواس، روشن بودن محیط، کوچکی صفحه نمایش، ... ولی مستندسازان ما هنوز همان طور فیلم میسازند که انگار قرار است فیلمشان در سینما نشان داده شود.
میدانم هریک از ادعاهای فوق کلّی بحث و پرسش دارد. اصلاً چه اهمیتی دارد آنچه فیلم مستندش میخوانیم سینماست یا تلویزیون یا فیلم یا ویدئو؟ جنبه سندیت دارد یا ندارد؟ به گمان من بسیاری از ارزشهایی که در حوزه فیلم مستند به آنها باور داریم، ریشه در این پیشفرضهای بنیادین دارند. امیدوارم این نوشته شروع بحثی باشد در این زمینهها.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر