ـ ورود آقایان ممنوع ضد زنه؟
ـ نه. چرا؟
ـ چون شخصیت زن اصلی فیلم، زنی که معتقده خانمها هیچ از آقایان کم ندارند، بلکه تواناتر هم هستند، به محض اینکه گمان میبرد که مردی عاشقش شده، دست و پایش را گم میکند و یکشبه از این رو به این رو نمیشود.
ـ نه جانم اشتباه میکنی. این فیلم ضد هر چیز تعصب آمیز و افراطیه که چه بسا یک آرمان و هدف در اصل درست و قابل دفاع را آن قدر به افراط میبرد تا به چیزی بی معنی و غیرقابل دفاع تبدیل میشه. ضدِّ کاریکاتوری کردن ماجرای دفاع از حقوق زناست. ضدِّ تفکریه که ضدِّ مرده به جای اینکه طرفدار برابری حقوق زن و مرد باشه. تفکری که نفس وجود مردها را زیانآور میدونه. تفکری که با عشق به جنس مخالف مخالفه. نشنیدی نویسنده فیلمنامه پیمان قاسمخانی گفته که ایده اصلی فیلم که مال منوچهر محمدی است این بوده که عشق چیز فطری است و نمیتوان آن را نفی کرد و هر تفکری که آن را نفی کنه خندهدار میشه.
ـ امّا تو مطمئنی فیلم نمیخواد با کاریکاتوری کردن مسئله دفاع از حقوق زن، یک جوری بگه که همه زنهایی که مدعی استقلال زنان هستند، در عمقشان موجودات خندهداری هستند. واقعیت اینه که هدف هر کاریکاتوری درشت کردن عیبها و انتقاد از آنهاست. یعنی درسته که همه زنهای معتقد به دفاع از حقوق زن به اندازه خانم دارابی تندرو نیستند، امّا فیلم میخواهد بگوید همه در مقیاس کوچکتر و خفیفتر همان تفکر و ایرادات را دارند. آنچه مورد انتقاد است در اصل همان اصل ادعای استقلال زنان است، نه زیادهروی در آن. این زیادهروی تکنیک و شگردی است برای طرح موثرتر مسئله.
ـ تو قبول نداری که عشق مرد و زن چیزی فطری است؟
ـ نمیدانم. این چیزی که فطرت میگوییم میتواند محصول با تربیت اجتماعی و فرهنگ غالب جامعه باشد. امّا این را قبول دارم که برخی از همین خصوصیاتی که اسمش را خصلت زنانه میگذاریم، حالا ذاتیِ زن باشند یا محصول تربیت، به شدّت مقاوم و پایدارند و رامبد جوان یا پیمان قاسمخانی روی آن انگشت میگذارند، بسیار باورپذیر و واقعگرا در میآید. راستی یک سوال. تو، وقتی آن مدیر مردِ رقیب مرد خانم دارابی مسخرهاش میکرد، کیف نمیکردی؟ یا با دکتر خوشتیپ و جذاب فیلم احساس همدلی نمیکردی؟ آیا فیلم در اصل یک جور مسخره کردن جدّیت نیست (که اغراق شدهاش در خانم دارابی است)؟ یک جور مروج زندگی مرفه و خوشباشانه که نمایندهاش آقای دکتر است؟
ـ خب چه اشکالی داره؟
ـ اشکالش اینه که الگو و ارزش فرهنگی جا میاندازه، اون هم در ظاهر در نقد تفکر رسمی و در باطن (در نگاهش به اندیشه زنگرایی) هم سو با آن. توجه کردی که شخصیت خانم دارابی چه ترکیب جالبی است از زن هوادار فمینیسم و مدیر مدرسه سختگیر تیپیک جمهوری اسلامی؟ ظاهر و پوشش او و سختگیریهایش نسبت به شاگردان بر دوّمی گواهی میده، و همین نکته است که فیلم را به مذاق جماعت تماشاگر طبقه متوسط متجدد خندهدار و دوستداشتنی میکنه. امّا وجه نخست شخصیت او زمینه مناسبی است برای نیش و کنایه به زنانی که در پی استقلالاند و هویت زنانه مستقلاند، هرچند این زنان به قاعدتاً نباید در مسئله پوشش و غیره به اندازه خانم دارابی سختگیر باشند.
ـ بابا زیادی وارد معقولات شدی، این فقط یه فیلمه، زیاد جدیش نگیر، میخواهیم یکی دو ساعت خوش باشیم و بخندیم.
ـ بله. امّا فراموش نکنیم که ارزشهای فرهنگی وقتی لای زروق طنز پیچیده میشوند، خیلی راحتتر جذب میشوند. این طور نیست؟
ـ نه. چرا؟
ـ چون شخصیت زن اصلی فیلم، زنی که معتقده خانمها هیچ از آقایان کم ندارند، بلکه تواناتر هم هستند، به محض اینکه گمان میبرد که مردی عاشقش شده، دست و پایش را گم میکند و یکشبه از این رو به این رو نمیشود.
ـ نه جانم اشتباه میکنی. این فیلم ضد هر چیز تعصب آمیز و افراطیه که چه بسا یک آرمان و هدف در اصل درست و قابل دفاع را آن قدر به افراط میبرد تا به چیزی بی معنی و غیرقابل دفاع تبدیل میشه. ضدِّ کاریکاتوری کردن ماجرای دفاع از حقوق زناست. ضدِّ تفکریه که ضدِّ مرده به جای اینکه طرفدار برابری حقوق زن و مرد باشه. تفکری که نفس وجود مردها را زیانآور میدونه. تفکری که با عشق به جنس مخالف مخالفه. نشنیدی نویسنده فیلمنامه پیمان قاسمخانی گفته که ایده اصلی فیلم که مال منوچهر محمدی است این بوده که عشق چیز فطری است و نمیتوان آن را نفی کرد و هر تفکری که آن را نفی کنه خندهدار میشه.
ـ امّا تو مطمئنی فیلم نمیخواد با کاریکاتوری کردن مسئله دفاع از حقوق زن، یک جوری بگه که همه زنهایی که مدعی استقلال زنان هستند، در عمقشان موجودات خندهداری هستند. واقعیت اینه که هدف هر کاریکاتوری درشت کردن عیبها و انتقاد از آنهاست. یعنی درسته که همه زنهای معتقد به دفاع از حقوق زن به اندازه خانم دارابی تندرو نیستند، امّا فیلم میخواهد بگوید همه در مقیاس کوچکتر و خفیفتر همان تفکر و ایرادات را دارند. آنچه مورد انتقاد است در اصل همان اصل ادعای استقلال زنان است، نه زیادهروی در آن. این زیادهروی تکنیک و شگردی است برای طرح موثرتر مسئله.
ـ تو قبول نداری که عشق مرد و زن چیزی فطری است؟
ـ نمیدانم. این چیزی که فطرت میگوییم میتواند محصول با تربیت اجتماعی و فرهنگ غالب جامعه باشد. امّا این را قبول دارم که برخی از همین خصوصیاتی که اسمش را خصلت زنانه میگذاریم، حالا ذاتیِ زن باشند یا محصول تربیت، به شدّت مقاوم و پایدارند و رامبد جوان یا پیمان قاسمخانی روی آن انگشت میگذارند، بسیار باورپذیر و واقعگرا در میآید. راستی یک سوال. تو، وقتی آن مدیر مردِ رقیب مرد خانم دارابی مسخرهاش میکرد، کیف نمیکردی؟ یا با دکتر خوشتیپ و جذاب فیلم احساس همدلی نمیکردی؟ آیا فیلم در اصل یک جور مسخره کردن جدّیت نیست (که اغراق شدهاش در خانم دارابی است)؟ یک جور مروج زندگی مرفه و خوشباشانه که نمایندهاش آقای دکتر است؟
ـ خب چه اشکالی داره؟
ـ اشکالش اینه که الگو و ارزش فرهنگی جا میاندازه، اون هم در ظاهر در نقد تفکر رسمی و در باطن (در نگاهش به اندیشه زنگرایی) هم سو با آن. توجه کردی که شخصیت خانم دارابی چه ترکیب جالبی است از زن هوادار فمینیسم و مدیر مدرسه سختگیر تیپیک جمهوری اسلامی؟ ظاهر و پوشش او و سختگیریهایش نسبت به شاگردان بر دوّمی گواهی میده، و همین نکته است که فیلم را به مذاق جماعت تماشاگر طبقه متوسط متجدد خندهدار و دوستداشتنی میکنه. امّا وجه نخست شخصیت او زمینه مناسبی است برای نیش و کنایه به زنانی که در پی استقلالاند و هویت زنانه مستقلاند، هرچند این زنان به قاعدتاً نباید در مسئله پوشش و غیره به اندازه خانم دارابی سختگیر باشند.
ـ بابا زیادی وارد معقولات شدی، این فقط یه فیلمه، زیاد جدیش نگیر، میخواهیم یکی دو ساعت خوش باشیم و بخندیم.
ـ بله. امّا فراموش نکنیم که ارزشهای فرهنگی وقتی لای زروق طنز پیچیده میشوند، خیلی راحتتر جذب میشوند. این طور نیست؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر