تب استیو جابز مدیر و بنیانگذار شرکت اپل در طول هفته گذشته ادامه یافت. مبتکر آی فون و آی پَد در عنوان یکی از روزنامههای ما به لقت کبیر مفتخر شد و از آداب عزاداری ایرانی هم بیبهره نماند و برایش خرما پخش کردند. شوخی بامزهای درفضای سایبر نشانه شدّت شیفتگی ما به جابز بود. گویا خانواده جابز ضمن تشکر از همدردی ایرانیها از آنها خواستهاند عزاداری را تمام کنند و به زندگی عادی خود برگردند.
در همین هفته روشنفکر دیگری که شهرتش در ایران کمتر از جابز نیست، یعنی اسلاوٌی ژیژک، در جمع معترضان ضدسرمایهداری در وال استریت سخنرانی کرد. لُب کلام ژیژک این بود که چنین نیست که جز سرمایهداری بدیل دیگری وجود ندارد، چنین نیست که ما خواه نا خواه باید در چارچوب این نظام بیندیشیم و برای معضلات جهان راه چاره بجوییم. مطرح شدن نام ژیژک مرا یاد فصلی از یکی از کتابهای او به نام ”خشونت: پنج نگاه زیرچشمی“ (نشر نی، ترجمه علیرضا پاکنهاد، چاپ دوّم، صص 34-25) انداخت که در آن به اندیشههایی پرداخته است که نمادشان بیل گیتس و دیگر مدیران شرکتهای بزرگ کامپیتوی هستند. در این نوشته از استیو جابز نامی برده نشده، ولی سراسر فصل بسط و تشریح آن چیزی است که در نوشته هفته قبل این ستون به عنوان همنشینی دانش و ثروت از آن نام بردیم و گفتیم استیو جابز یکی از چهرههایی است که به نماد یا آیکون این همنشینی بدل شده است. آرمانشهر این اندیشه نظام سرمایهداری کاملاً تغییر شکل داده شدهای است که در آن برای ثروتمند بودن دیگر لازم نیست رذل باشی. ژیژک از چهرههای شاخص این اندیشه به عنوان کمونیستهای لیبرال نام میبرد.
”کمونیستهای لیبرال مدیران اجرایی بزرگی هستند که روحیه اختلاف و مبارزه را پشت سر گذاشتهاند یا به عبارت دیگر جوانان شیفته فرهنگ معارض هستند که زمام امور شرکتهای بزرگ را به دست گرفتهاند ... جزمی که اینان به آن اعتقاد دارند نوع تازه و پسانوشدهای ازهمان دست ناپیدای قدیمی بازار است که آدم اسمتی مطرح میساخت. در باورهای آنان بازار و مسئولیت اجتماعی تعارضی با هم ندارند“. احترام به خواست مشتری، توجه به محیط زیست و شفافیت معاملات از ویژگیهای آنهاست. آنها معتقدند امروز دیگر طبقه رنجیر استثمارشونده واحدی وجود ندارد، بلکه مشکلات ملموسی هستند مانند گرسنگی در آفریقا، وضعیت زنان و خشونت که باید برای هریک راه حل مشخصی اندیشید. در یک کلام، آنها این قابلیت را در نظام بازار میبینند که به یک ”سرمایه داری بدون اصطکاک“ (اصطلاح بیل گِیتس) بدل شود که در آن سرمایهداران تنها ماشینهای تولید سود نباشند بلکه مسئولیت اجتماعی بپذیرند و اقدامات عملی در جهات بهبود اوضاع جهان بردارند. در این اندیشه تکنولوژی دیجیتالی نقش تعیینکنندهای دارد. آنها معتقدند که این تکنولوژی شرایط لازم را برای ساختن این سرمایهداری بدون اصطکاک فراهم میکند.
ژیژک البته این اندیشهها را نقد میکند، امّا نکته این نوشته و نوشته هفته قبل این است که این اندیشههای به غایت جذاباند. چه چیز بهتر از باور به تکنولوژی نو و مفرحی (فراموش نکنیم کار با کامپیوتر با تفریح گره خورده است، حتی موقعی که کار جدی میکنی، البته احتمالاً تا مدّتی) که اگر باهوش باشی و بتوانی راه پول در آوردن با آن را یاد بگیری، تو را به ثروت هم خواهد رساند؟ پیشینه دهه شصتی آدمهایی مانند جابز و گیتس و حفظ چیزهایی از آرمانخواهی شورشهای دانشجویی آن سالها در حرفهای که امروز میزنند (همین طور در لباس جین پوشیدن و رفتار خودمانیشان) سیمای رسانهای آنان را چنان شکل میدهد که فراموش کنی رسیدن به مدیریت شرکتهای جهانی نیاز به چگونه اخلاقیاتی در برخورد به رقیبان و به دست آوردن رگ خواب مشتری از طریق تبلیغات گسترده دارد، تبلیغاتی که غالباً از تبلیغ خصوصیات یک کالای بخصوص فراتر میروند و به نوعی تبلیغ ایدئولوژیک در این باره که مفهوم زندگی خوب و خوشبختی چیست بدل میشوند.
ژیژک گفتیم منتقد این اندیشه است. امّا باکی نیست. ما روشنفکران ایرانی خصلتی داریم که عبارت است از پذیرش اندیشههای متضاد بدون توجه به تناقضاتشان. ما میتوانیم ژیژک و جابز هر دو را با هم داشته باشیم. متن سخنرانی ضدسرمایهداری ژیژک همان قدر میتواند برای ما جذاب باشد که متن سخنرانی دانشگاه استنفورد استیو جابز در ستایش برخی فضیلتهای اخلاقی و رفتاری که میتوانند دستیابی به ثروت میلیارد دلاری را تسهیل کنند.
در همین هفته روشنفکر دیگری که شهرتش در ایران کمتر از جابز نیست، یعنی اسلاوٌی ژیژک، در جمع معترضان ضدسرمایهداری در وال استریت سخنرانی کرد. لُب کلام ژیژک این بود که چنین نیست که جز سرمایهداری بدیل دیگری وجود ندارد، چنین نیست که ما خواه نا خواه باید در چارچوب این نظام بیندیشیم و برای معضلات جهان راه چاره بجوییم. مطرح شدن نام ژیژک مرا یاد فصلی از یکی از کتابهای او به نام ”خشونت: پنج نگاه زیرچشمی“ (نشر نی، ترجمه علیرضا پاکنهاد، چاپ دوّم، صص 34-25) انداخت که در آن به اندیشههایی پرداخته است که نمادشان بیل گیتس و دیگر مدیران شرکتهای بزرگ کامپیتوی هستند. در این نوشته از استیو جابز نامی برده نشده، ولی سراسر فصل بسط و تشریح آن چیزی است که در نوشته هفته قبل این ستون به عنوان همنشینی دانش و ثروت از آن نام بردیم و گفتیم استیو جابز یکی از چهرههایی است که به نماد یا آیکون این همنشینی بدل شده است. آرمانشهر این اندیشه نظام سرمایهداری کاملاً تغییر شکل داده شدهای است که در آن برای ثروتمند بودن دیگر لازم نیست رذل باشی. ژیژک از چهرههای شاخص این اندیشه به عنوان کمونیستهای لیبرال نام میبرد.
”کمونیستهای لیبرال مدیران اجرایی بزرگی هستند که روحیه اختلاف و مبارزه را پشت سر گذاشتهاند یا به عبارت دیگر جوانان شیفته فرهنگ معارض هستند که زمام امور شرکتهای بزرگ را به دست گرفتهاند ... جزمی که اینان به آن اعتقاد دارند نوع تازه و پسانوشدهای ازهمان دست ناپیدای قدیمی بازار است که آدم اسمتی مطرح میساخت. در باورهای آنان بازار و مسئولیت اجتماعی تعارضی با هم ندارند“. احترام به خواست مشتری، توجه به محیط زیست و شفافیت معاملات از ویژگیهای آنهاست. آنها معتقدند امروز دیگر طبقه رنجیر استثمارشونده واحدی وجود ندارد، بلکه مشکلات ملموسی هستند مانند گرسنگی در آفریقا، وضعیت زنان و خشونت که باید برای هریک راه حل مشخصی اندیشید. در یک کلام، آنها این قابلیت را در نظام بازار میبینند که به یک ”سرمایه داری بدون اصطکاک“ (اصطلاح بیل گِیتس) بدل شود که در آن سرمایهداران تنها ماشینهای تولید سود نباشند بلکه مسئولیت اجتماعی بپذیرند و اقدامات عملی در جهات بهبود اوضاع جهان بردارند. در این اندیشه تکنولوژی دیجیتالی نقش تعیینکنندهای دارد. آنها معتقدند که این تکنولوژی شرایط لازم را برای ساختن این سرمایهداری بدون اصطکاک فراهم میکند.
ژیژک البته این اندیشهها را نقد میکند، امّا نکته این نوشته و نوشته هفته قبل این است که این اندیشههای به غایت جذاباند. چه چیز بهتر از باور به تکنولوژی نو و مفرحی (فراموش نکنیم کار با کامپیوتر با تفریح گره خورده است، حتی موقعی که کار جدی میکنی، البته احتمالاً تا مدّتی) که اگر باهوش باشی و بتوانی راه پول در آوردن با آن را یاد بگیری، تو را به ثروت هم خواهد رساند؟ پیشینه دهه شصتی آدمهایی مانند جابز و گیتس و حفظ چیزهایی از آرمانخواهی شورشهای دانشجویی آن سالها در حرفهای که امروز میزنند (همین طور در لباس جین پوشیدن و رفتار خودمانیشان) سیمای رسانهای آنان را چنان شکل میدهد که فراموش کنی رسیدن به مدیریت شرکتهای جهانی نیاز به چگونه اخلاقیاتی در برخورد به رقیبان و به دست آوردن رگ خواب مشتری از طریق تبلیغات گسترده دارد، تبلیغاتی که غالباً از تبلیغ خصوصیات یک کالای بخصوص فراتر میروند و به نوعی تبلیغ ایدئولوژیک در این باره که مفهوم زندگی خوب و خوشبختی چیست بدل میشوند.
ژیژک گفتیم منتقد این اندیشه است. امّا باکی نیست. ما روشنفکران ایرانی خصلتی داریم که عبارت است از پذیرش اندیشههای متضاد بدون توجه به تناقضاتشان. ما میتوانیم ژیژک و جابز هر دو را با هم داشته باشیم. متن سخنرانی ضدسرمایهداری ژیژک همان قدر میتواند برای ما جذاب باشد که متن سخنرانی دانشگاه استنفورد استیو جابز در ستایش برخی فضیلتهای اخلاقی و رفتاری که میتوانند دستیابی به ثروت میلیارد دلاری را تسهیل کنند.
ما میتوانیم ژیژک و جابز هر دو را با هم داشته باشیم
پاسخحذفلازمه که گفته بشه انسان ها کاملا خوب یا بد نیستن؟
ژیژک یه جایی در ادامه اون متن که اینجا نیومده انتقادشو متوجه این می کنه که این لیبرال کمونیست ها پولشون رو از طریق خشونت آبژکتیو به رقباشون مثل بقیه سرمایه دار به دست آوردن، اما به نظرم یه مقدار تند رفته، شرکت هایی مثل گوگل ابزار تولیدشون رو از صفر می سازن،و نقد کلاسیک چپ رو نمی شه بهشون گرفت.
پاسخحذفاز اینها گذشته همیشه فکر می کنم توانایی های امروز یشر بدون سرمایه داری بوجود نمی اومد، از یه طرفم رضایت دادن به کمتر از دولت رفاه یعنی چشم بستن روی درد بشر، که البته جدا به نظر می رسه دولت ها بزرگ و حمایتگر اجتماعی اقتصاد رو آچمز می کنن، خلاصه که تنها راهی که به نظرم می رسه دموکراسیه، که وقتی دولت زیادی به چپ پیچید و اقتصاد افت کرد به راست بپیچه توسط رای دوره بعد و وقتی روی اسب سرمایه داری زیادی تند رفت مردم دوباره فرمون رو بدن چپ، خلاصه که باید مثل هر موضوع دیگه زندگی انسان های فان، کژدار و مریض طی طریق کرد